آمدی و آمدنت درد بود

آمدی و آمدنت درد بود
رنگ من از دیدن تو زرد بود.
در پس این شعله و گرمای خاک،
جان و تنم یخ زده و سرد بود.
پشت سرت زمزمه ی شهر گفت:
حق و الانصاف که یک "مرد" بود...
* تقدیم ب همه ی آتشنشانان جانفشان*
دیدگاه ها (۱)

چقدر نبودنت را در طول هفته جمع کنمبا بهانه های دونفرهبه همدی...

رفتن که همیشه دست تکان دادن نیست ...رفتن همیشه باخداحافظ گفت...

ﺑﯿﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺑﮑﺸﯿﻢ ، ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﻣﺜﻞ ﺁﻥ ﻧ...

⚫ ️در میان شعله های آتشاین غیرت و شرافت و مردانگی تو بودکه ز...

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

رمان خواهر و برادر رزمیکار

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط