راز دیگری دارم با خدای چشمانت

راز دیگری دارم با خدای چشمانت
انتهای بی تابی است، ابتدای چشمانت

باز هم نگاه من بی بهانه ای گم شد
در مسیبر تردید بی صدای چشمانت

یک پرنده قلبش را، یک ستاره نورش را
صادقانه می بازد در هوای چشمانت

با ترانه ای وحشی، بی بهانه می کاود
تکه تکه قلبم را، رد پای چشمانت

می شود به آرامی با سکوت پرمعنی
صد ستاره را جا کرد در فضای چشمانت

شاید این حوالی بود، صاف و ساده می گویم
این که یک غزل گم شد لا به لای چشمانت

شاید این معمایی است، این که چشم گستاخی
می شود سرآسیمه، مبتلای چشمانت

#خدای_چشمانت
دیدگاه ها (۲۷۶)

تولدت مبارک #نگارم 💕

مرا پنهان کن از هرکس چو یک رازی که خاموشمولی در خلوتت ازعشقب...

در من هزار حرف نگفتههزار درد نهفتههزاران هزار دریا هر لحظه د...

گاهی اوقات به این فکر میکنم که چطور میشه احساسات رو دسته بند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط