مافیای با نمک من
مافیای با نمک من
پارت 7
بنگچان اومد کنارم روی صندلی نشست و لبخندی بهم زد
نمیدونم چرا وقتی میخنده پروانه ها تو دلم پرواز میکنن یعنی من عاش.....
نه نه سونگمین خیال بافی نکن
پرستار همش دستشو میزد بهم و خیلی معذب کننده بود
اخرش درستار دستشو هوس انگیز کشید روی بازوم و گفت
پرستار: عااااه اوفف خیلی جذابی تو میتونم یه شب در اختیارت باشم ددی
&گمشو اونور کسکیا(عوضی)
پرستار: تو کی باشی؟
بنگچان دستمو گرفت و با حالت حش...ری کننده ای گفت
&ددیش.....مشکلی داری چونگ شینجوک کانم (هر...زه روانی)
پرستار که گرخیده بود گفت
پرستار:ف.....ف.....فقط.....یه....فقط یه شب
&نه
اروم زدم تو بازوش
و تو گوشش گفتم
٪هوو مرتیکه منم مردمااا اینهمه با لحن سک...شی حرف میزنین نمیگین این بیچاره این وسط حش....ری میشه؟
&اخی.......بیبیم حش....ری شده؟
٪ببین همینجا رو همین تخت جلو همین پرستاره به فا....کت میدما
&خب بیا بده (نگاه خ....مار)
٪آیشش.....لعنتی
ویو بنگچان:
پرستاره که دید اوضاع وخیمه سرم و ول کرد از اتاق زد بیرون
سونگمین یقه لباسمو گرفت و انداختم رو تخت و روم دراز کشید
٪ که همینجا به فاک.....ت بدم؟
&اوممم........فک نمیکردم تو هم به پسرا گر...ای...ش داشته باشی
٪مرتیکه الان گرا....یش مهمه؟ من با اون پایینی چیکار کنم؟
&عااااا...... چطوره داخل من ارومش کنی بیبی بوی(لحن حش......ری)
٪عاه لعنتی اینجا نمیتونم
&وی آی پیه
چشماش برقی زد و دکمه های لباسم و باز کرد
(ادامه در کامنت)
پارت 7
بنگچان اومد کنارم روی صندلی نشست و لبخندی بهم زد
نمیدونم چرا وقتی میخنده پروانه ها تو دلم پرواز میکنن یعنی من عاش.....
نه نه سونگمین خیال بافی نکن
پرستار همش دستشو میزد بهم و خیلی معذب کننده بود
اخرش درستار دستشو هوس انگیز کشید روی بازوم و گفت
پرستار: عااااه اوفف خیلی جذابی تو میتونم یه شب در اختیارت باشم ددی
&گمشو اونور کسکیا(عوضی)
پرستار: تو کی باشی؟
بنگچان دستمو گرفت و با حالت حش...ری کننده ای گفت
&ددیش.....مشکلی داری چونگ شینجوک کانم (هر...زه روانی)
پرستار که گرخیده بود گفت
پرستار:ف.....ف.....فقط.....یه....فقط یه شب
&نه
اروم زدم تو بازوش
و تو گوشش گفتم
٪هوو مرتیکه منم مردمااا اینهمه با لحن سک...شی حرف میزنین نمیگین این بیچاره این وسط حش....ری میشه؟
&اخی.......بیبیم حش....ری شده؟
٪ببین همینجا رو همین تخت جلو همین پرستاره به فا....کت میدما
&خب بیا بده (نگاه خ....مار)
٪آیشش.....لعنتی
ویو بنگچان:
پرستاره که دید اوضاع وخیمه سرم و ول کرد از اتاق زد بیرون
سونگمین یقه لباسمو گرفت و انداختم رو تخت و روم دراز کشید
٪ که همینجا به فاک.....ت بدم؟
&اوممم........فک نمیکردم تو هم به پسرا گر...ای...ش داشته باشی
٪مرتیکه الان گرا....یش مهمه؟ من با اون پایینی چیکار کنم؟
&عااااا...... چطوره داخل من ارومش کنی بیبی بوی(لحن حش......ری)
٪عاه لعنتی اینجا نمیتونم
&وی آی پیه
چشماش برقی زد و دکمه های لباسم و باز کرد
(ادامه در کامنت)
- ۶.۷k
- ۲۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط