ما را مگو حکایت شادی که تا به حشر

ما را مگو حکایت شادی؛ که تا به حشر

ماییم و سینه ای که در آن ماجرای توست

#همام_تبریزی
دیدگاه ها (۳)

شب مراد غنیمت شمر که اختر بختبه بام خانه‌ی ما هر زمان نمی‌آی...

حفظ کن این غزلم را که به زودی شایدبفرستند رفیقان به تو این ب...

نام من رفته‌ست روزی بر لب جانان به سهواهل دل را بوی جان می‌آ...

‌ ‌با توامای شادی غمگین!با توامای غم!غم مبهم!ای نمی دانم!هرچ...

این فلک که نه همسری دارد ونه هم کفی براحتی به دل ها آسیب می ...

{سنوار مقاومت..}

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط