بازم میگم یادش بخیر اون روزا هم اونا خوش بودن هم ما دلیلی نداشتیم که واسه اکیپ ناراحت باشیموهنوزم وقتی یاد گریه ی متین وقتی خبر رفتن ممد و شنید، وقتی عباس سعی در آروم کردنش داشت، وقتی حالش بد بود و ناراحت بود میوفتم گریم میگیره