در را باز کن دی جان
دَر را باز کن "دی" جان
ما اهالی سرزمینِ سِپردنیم
یاران قدیمیِ باد و پنجره
از جادهی طولانی پاییز آمدهایم
از پُل معلقِ جمعههایِ فراق
از خلسهی سرخِ سهشنبههای سرد
از جشن بیمیهمانِ شنبههای مهر و آذر
خسته ایم
در را باز کن و ما را تحویل بگیر
ما از دوستان نزدیکِ بَهمنیم
تا رسیدنش، با تو همحرف و همبرفیم
ما آدم هیچ فصلی نیستیم
دَر را باز کن...
ما اهالی سرزمینِ سِپردنیم
یاران قدیمیِ باد و پنجره
از جادهی طولانی پاییز آمدهایم
از پُل معلقِ جمعههایِ فراق
از خلسهی سرخِ سهشنبههای سرد
از جشن بیمیهمانِ شنبههای مهر و آذر
خسته ایم
در را باز کن و ما را تحویل بگیر
ما از دوستان نزدیکِ بَهمنیم
تا رسیدنش، با تو همحرف و همبرفیم
ما آدم هیچ فصلی نیستیم
دَر را باز کن...
- ۶۴۳
- ۲۸ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط