ای جان به فدای تو و چشمان سیاهت

ای جان به فدای تو و چشمان سیاهت
لبخند لب و شور و شر و شرم نگاهت

بر خاک رهت ریشه زنم سبز برویم
هر غنچه ز ایمان دلم پشت و پناهت

بر بستر یکرنگی تو جان بفشانم
چون باغ وجود تو دگر نیست شباهت

صبرم به سر اید که ببینم سر و رویت
سرمست و غزلخوان بنشینم سر راهت

هر صبح که از گوشه ی ایوان به در آیی
جانم به در آید چو ببیند رخ ماهت

تا گوشه ی چشمی به منت جلوه فشانی
پابند شود مرغ دلم فکر تو راحت
#فواد_ش‌
#تقدیم به سلطان قلبم
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دیدگاه ها (۴۰)

‌ جمعه ها لبریز عشق و بیقرارم بیشتر باتو حرفی جز وفاداری ندا...

آنکه دائم نفسش حس تو را داشت منماین چنین عشق تو در سینه نگهد...

چشم در چشم تو انداختم وخام شدمگفتی عاشق شده اییڪ دفعه من را...

#پنجشنبه،با تمامِ حواسِ پنج گانه ام؛#دوستت_دارم..‌.چشمانت،لب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط