خرگوش قاتل
خرگوش قاتل
پارت۵
تصمیم گرفتم کمکش کنم دوباره برگشتم پیشش
دستش رو انداختم پشت گردنم و بلندش کردم شانس آوردم که بیهوش نبود و خودش میتونست آروم آروم راه بیاد
(مکالمه آت و کوک تو راه)
کوک:چیکار ...می..کنی؟
آت:دارم کمکت میکنم
کوک:ازم نمی..ترسی؟
آت:چرا ولی خب نمیتونم بزارم بمیری که
کوک:کجا... میریم؟
آت:خونه من دیگه حرف نزن خونریزی داری
خونه آت:
ویو ات رفتیم تو خونه
گذاشتمش رو کاناپه
آت:صبرکن جعبه کمک های اولیه رو بیارم
کوک:اوم
زود رفتم جعبه کمک های اولیه رو آوردم
آت: لباست رو دربیار
کوک:ها؟(تعجب)
آت:باید در بیاری که بتونم پانسمانش کنم
کوک:باشه
کمک کردم لباسش رو دربیاره ولی خودمونیم عجب بدن جذابی داشت هم از قیافه هم از بدن جذاب بود تتوهاشوووووو
کوک:به چی نگاه میکنی؟
آت:ها؟هیچی
شروع کردم به پانسمان کردنش زخمش عمیق بود ولی هرچقدر بهش گفتم بریم بیمارستان گفت نه
ادامه دارد...
یه پارتم امروز چون تولدمه میزارم🎈
پارت۵
تصمیم گرفتم کمکش کنم دوباره برگشتم پیشش
دستش رو انداختم پشت گردنم و بلندش کردم شانس آوردم که بیهوش نبود و خودش میتونست آروم آروم راه بیاد
(مکالمه آت و کوک تو راه)
کوک:چیکار ...می..کنی؟
آت:دارم کمکت میکنم
کوک:ازم نمی..ترسی؟
آت:چرا ولی خب نمیتونم بزارم بمیری که
کوک:کجا... میریم؟
آت:خونه من دیگه حرف نزن خونریزی داری
خونه آت:
ویو ات رفتیم تو خونه
گذاشتمش رو کاناپه
آت:صبرکن جعبه کمک های اولیه رو بیارم
کوک:اوم
زود رفتم جعبه کمک های اولیه رو آوردم
آت: لباست رو دربیار
کوک:ها؟(تعجب)
آت:باید در بیاری که بتونم پانسمانش کنم
کوک:باشه
کمک کردم لباسش رو دربیاره ولی خودمونیم عجب بدن جذابی داشت هم از قیافه هم از بدن جذاب بود تتوهاشوووووو
کوک:به چی نگاه میکنی؟
آت:ها؟هیچی
شروع کردم به پانسمان کردنش زخمش عمیق بود ولی هرچقدر بهش گفتم بریم بیمارستان گفت نه
ادامه دارد...
یه پارتم امروز چون تولدمه میزارم🎈
- ۳.۸k
- ۰۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط