فرشته ی نجات

«فرشته ی نجات»

(پارت ۵)

ا.ت ویو :

روی تخت خودم رو پرت کردم و به اینده فکر میکردم .

که خوبه یا بده .

به نظرم بد نیست و کوک هم پسر خوبی به نظر میاد باحال، کراش و کلا خفنه .

از فکر و خیال خودم رو دور کردم و از روی تخت بلند شدم.

اتاق خیلی خیلی خفنی بود .

( اتاق ا.ت اسلاید ۲، ۳)

تصمیم گرفتم همه جای اتاق رو ببینم .

تمام نوشته ها و نقاشی های روی دیوار رو دیدم.
قشنگ ترکیب رنگ های مورد علاقه ی من بودن :)

رفتم توی  دست شویی و حمامش رو میزش تمام پر از محصولات روتین پوستی و ارایشی باز نشده و نو بود.

تعجب کردم چونکه تا الان فکر میکردم که کوک تنهایی زندگی میکنی دیدم یه نامه بغل اون ها هست .

نامه رو باز کردم .

نامه :

ا.ت عزیز .،

میدونم که تعجب کردی از اینهمه  وسیله روی میز ولی من همه ی این ها رو برای تو تدارک دیدم و سفارش دادم امید وارم که خوشحال شده باشه .

* جونگ کوک*

........

تعجب کرده بودم .
چطوری اینهمه سریع . منم سریع رفتم یه دوش ۲۰ مینی گرفتم و اومدم روتینم رو انجام دادم و موهام رو با اتو حالت دادم .

( موهای ا.ت پارت ۴)

یهو صدای کوک اومد.

کوک : ا.ت دیگه کم کم حاضر شو . راستی از لباس های توی کمدت بپوش لباس های خودت رو فراموش کن کلا . * با خنده *

ا.ت : خیلی خوبن لباسام چشونه، مگه؟

کوک : هیچی .هیچیشون نیست فقط یکمی اینجا براشون عادی نیست که یه دختر با کارگو و هودی بیاد بیرون . * خنده *

ا.ت : باشه . باشه .* با خنده *

رفتم توی کمد رو نگاه کردم .

اوهووووو

همشون لباس های خیلی قشنگ و دخترونه و دامن دار بودن منم این سبک لباس رو خیلی دوست داشتم فقط شک داشتم که اونقدر باشعور و خانومانه هستم تا برم توی این لباسا 😐

یکیشون که خیلی کیوت بود رو برداشتم پوشیدم .

از ارایش اصلا زیاد خوشم نمیومد برای همین هیچ کاری نکردم . رفتم بیرون .

( لباس ا.ت اسلاید ۵ )

( راستی بچه ها خونه ی کوک هم اسلاید ۶ )

رفتم پایین کوک با یه لباس شیک دارک و خفن خیلییی کراش شده بود پایین روی مبل منتظر بود که من اومدم پایین .

( استایل کوک اسلاید ۷ )

کوک تا صدای پاشنه بلند های قرمز گیلاسیم رو شنید سرش رو برگردوند و تا من رو دید محوم شد.

کوک ویو :

داشتم توی گوشیم میگشتم که صدا پاشنه های ا.ت رو شنیدم تا برگشتم دیدم با خنده داره میاد از پله پایین .محو زیباییش شده بودم . از لبخندش لبخند روی لبم نشست و اشک توی چشمام جمع شد .

کوک : خیلی خوشگل شدی * با لبخند *

ا.ت : مرسییی * با ذوق و لبخند *

ا.ت ویو :

داشتیم از در خونه میزدیم بیرون که یهو کوک وایساد .

_______________________

چطور ه خوبه ؟ 😂😂
دیدگاه ها (۰)

فرشته ی نجات من » ( پارت ۶)داشتیم از در خونه میزدیم بیرون که...

پروفایل عوض شددد😂

نگاهاشون :)

«فرشته ی نجات » (پارت ۴ ) جونگ کوک : ن ..... نه اتفاقا زیادی...

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

"سرنوشت "p,28..ویو کوک *.با این حرفم جیهوپ اومد بغلم کرد ......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط