سفر جدید چهنی پارت ۹
رزی:جنی حالا باید بریم تا حق اون جولی رو بزاریم کف دستش✋
جنی:آره بریممم من باید اونو از چشم تهیونگ بندازم💔
از زبون رزی: من و جیمین و جنی رفتیم دوباره توی سالن شام بخوریم جیمین رفت پیش تهیونگ و بردش پشت صحنه بهش گفت
جیمین:تهیونگ از این دختره دوری کن واقعا دختره خوبی نیس
تهیونگ:چرا؟!تو از کجا میدونی؟!
من و جنی اونجا منتظر بودیم من برای جنی یه لیوان آب اوردم گفتم باید یه غذای چرب و چیلی بدیم ب تهیونگ تا بخوره و تشنش بشه و ببین بعد چیکار میکنم.....
از زبون جنی:
من به اون جولی گفتم براش مرغ سرخ کرده ببره اونم برد و داد تهیونگ و تهیونگ اونو خورد اما خیلی تشنش شد.....
از زبون رزی:
من ب جنی گفتم حالا توی این یه قرص خواب آور بریز بده ب جولی ک بده تهیونگ بخوره
جنی رفت داد ب جولی
از زبون جنی:
جولی رف داد ب تهیونگ، تهیونگ سردرد گرف و بیهوش شد
من بردمش تو اتاق کیپاپ بی تی اس اتاق تهیونگ بعد همشگریه میگردم ناراحت بودم بیهوش شده بلند شد و منو بقل کرد و گفت جنی تروخدا ببخشید من نباید ب اون دختره احمق اعتماد میکردم😭
من رفتم بیرون از اتاقپیش رزی و بهش خندیدم و گفتم کارمون انجام شددددد😂
رزی:خوبه آفرین بهت
هممون باهم رفتیم بیرون ب شهر بازی من و رزی هرچیز کیوتی میدیدم میخریدیم برای تهیونگ و جیمین ام کلی وسیله خریدیم اونا داشتن کارت میگرفتن برای سورنا ک بریم سوار شیم ک یهو لیسا زنگ زد و خیلی داشت گریه میکرد بهمون گفت جیسو بیهوش شده بیاید کمک😭😭
من و جیمین و تهیونگ و رزی رفتیم سمت خونمون خیلی سریع💔
جین کمک کرد جییسو رو ببریم تو ماشین......
ادامه داره😊😊
جنی:آره بریممم من باید اونو از چشم تهیونگ بندازم💔
از زبون رزی: من و جیمین و جنی رفتیم دوباره توی سالن شام بخوریم جیمین رفت پیش تهیونگ و بردش پشت صحنه بهش گفت
جیمین:تهیونگ از این دختره دوری کن واقعا دختره خوبی نیس
تهیونگ:چرا؟!تو از کجا میدونی؟!
من و جنی اونجا منتظر بودیم من برای جنی یه لیوان آب اوردم گفتم باید یه غذای چرب و چیلی بدیم ب تهیونگ تا بخوره و تشنش بشه و ببین بعد چیکار میکنم.....
از زبون جنی:
من به اون جولی گفتم براش مرغ سرخ کرده ببره اونم برد و داد تهیونگ و تهیونگ اونو خورد اما خیلی تشنش شد.....
از زبون رزی:
من ب جنی گفتم حالا توی این یه قرص خواب آور بریز بده ب جولی ک بده تهیونگ بخوره
جنی رفت داد ب جولی
از زبون جنی:
جولی رف داد ب تهیونگ، تهیونگ سردرد گرف و بیهوش شد
من بردمش تو اتاق کیپاپ بی تی اس اتاق تهیونگ بعد همشگریه میگردم ناراحت بودم بیهوش شده بلند شد و منو بقل کرد و گفت جنی تروخدا ببخشید من نباید ب اون دختره احمق اعتماد میکردم😭
من رفتم بیرون از اتاقپیش رزی و بهش خندیدم و گفتم کارمون انجام شددددد😂
رزی:خوبه آفرین بهت
هممون باهم رفتیم بیرون ب شهر بازی من و رزی هرچیز کیوتی میدیدم میخریدیم برای تهیونگ و جیمین ام کلی وسیله خریدیم اونا داشتن کارت میگرفتن برای سورنا ک بریم سوار شیم ک یهو لیسا زنگ زد و خیلی داشت گریه میکرد بهمون گفت جیسو بیهوش شده بیاید کمک😭😭
من و جیمین و تهیونگ و رزی رفتیم سمت خونمون خیلی سریع💔
جین کمک کرد جییسو رو ببریم تو ماشین......
ادامه داره😊😊
- ۴۹.۷k
- ۱۷ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط