پارت

پارت 18
ارباب من


رفتم تو آشپزخونه ظرف هارو شستم و مشغول درست کردن ناهار شدم امروز میخواستم ناهار دوکبوکی درست کنم
همزمان که مشغول بودم صدای در اومد یه نیم نگاهی به در انداختم یه پسر خوش تیپ با یه عینک اومد تو به جونگ سو سلام کرد و رفتن تو اتاق جونگ سو
ناهار داشت تموم میشد که جونگ سو اومد تو اشپزخونه
جونگ سو: برامون آبمیوه بیار خریدم تو یخچاله
یوری: باشه...درضمن ناهار کم کم حاضره
جونگ سو: حاضر شد بزار رو میز امروز دوستمم باهامون ناهار میخوره
رفت تو.اتاق و در رو بست
در یخچالو باز کردم آبمیوه رو اووردم یکم ازش خوردم طعم بدی داشت خودم چندتا میوه رو اب گرفتم و ریختم تو لیوان
رفتم سمت در و در زدم
جونگ سو: بیا تو
رفتم تو اون پسره صورت قشنگی داشت من فقط با عینک دودی دیده بودمش... آبمیوه رو روی میز گذاشتم
یوری: 5 دقیقه دیگه پای میز باشید ناهار حاضره
و بعد در رو بستم یه استرس کمی داشتم فکر میکردم آبمیوه بد مزه بوده حتی یادم نبود که ازش بچشم
.
.
ناهار رو چیدم رو میز همون موقع اومدن بیرون و نشستن پای میز ...پسره همش نگام میکرد و خیلی اذیت شدم
یوری: کاری داشتید بگید من تو اتاقمم
یه بشقاب دوکبوکی رو گذاشتم تو سینی و بردم تو اتاقم

این پارت کم بود ولی ازم قبول کنید دیگه بازم مینویسم
دیدگاه ها (۵)

ارباب منپارت 19بعد از اینکه ناهارم تموم شد یکم اتاقمو جمع کر...

پارت 20ارباب منذهنم خیلی درگیر بود..باید باهاش سرد باشم و مغ...

ارباب منپارت 17ساعت 8 صبح با خواب بدی که دیدم بیدار شدم قلبم...

ارباب منپارت 16وقتی بیدار شدم 7:40 دقیقه بود دلم درد میکرد ا...

پارت ۲۲

هرزه ی حکومتی پارت ۸ کوک : ...بلدی غذا درست کنی؟ ا/ت : آرههه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط