تک پارتی

.
.
.
.
.
یه کوشولو غمگینه
...
ویو جیمین
واسش موچی خریده بودم چیزی از خوردنش لذت می‌برد خیلی دوسش داشتم اون تمام زندگیم بود تا حالا با هام راه اومده بود با همه ی نداری هام منم می خواستم واسش جبران کنم آخه تازه گیا تو یه کمپانی خیلی خوب استخدام شدم به خودم قول دادم این دفه نمیزار حتی اشکی از چشمانش بیاد نمیزارم حسرت چیزی تو دلش بمونه
بعد از تمرین توی کمپانی جدید وسایلم را جمع کردم و راه افتادم سمت خونش دخترم بهم یه کلید داده بود تا پشت در نمونم موچی ها را گرفتم و سمت در رفتم کلید رو توی در گذاشتم و چرخوندم در باز شد با صحنه ای که دیدم خشکم زد چیزی رو دیدم که نباید میدیدم ا/ت و جک بودن داشتن همو می‌بوسیدن تا منو دیدن خودشونو جمع جور کردن از جک که دوازده ساله باهاش رفیقم انتظار نداشتم همین که اومدم حرف بزنم ا/ت دهن باز کرد و گفت چرا فکردی باهات میمونم دیگه خسته شدم همش ندارم ندارم میکنی برو از خونه ی من بیرون ...
از ا/ت بعید بود موچی هارا پرت کردم سمتش و برگه استخدامم رو بهش نشون دادم چشماش برق میزد تا اومد سمتم که بغلم کنه پسش زدم گفتم برو با کسی که برات خرج میکنه من یه ذره هم برای تو حاضر نیستم بدم برو دختره ی هرزه ی بی چشم رو
...
ویو جیمین
اشک تو ی چشمام بود نمیتونستم خودمو کنترل کنم من خیلی دوستش داشتم ولی بد کرد اون با من بد کرد
از اون شب به خودم قول دادم دیگه عاشق نشم
حتی دیگه با کسی خوب رفتارم نمیکنم چون نتیجش میشه ا/ت
...
ا/ت و جک یه بچه ی ۳ ساله دارن
شاید جک بهتر از من باشه

.
.
.
نمیدونم چطور شد ببخشید ترو خدا
دیدگاه ها (۲)

درخواستی

منم😂

♡♡

♡♡

🕸🎀𝑻𝒘𝒊𝒏𝒔 رمان مدرسه ای(دوقلو ها) ★ 𝒑: ⁷ا/ت: مز..ا..حم(مکث) [ج...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط