رفتیم روتختی بخریم قیمت یک مدل را پرسیدم

رفتیم روتختی بخریم . قیمت یک مدل را پرسیدم.
طرف گفت سیصد و سی تومن ولی شما سیصد بدید ، داشتیم از مغازه می آمدیم بیرون پشت سرمان میخندید داد زد آقا بیا دویست ببر .
این داستان توی چند تا مغازه دیگر هم تکرار شده .

این اسمش کاسبی نیست
کوچولوها از هم می دزدند و گنده ها از همه .
اوضاع لجن مالیست

دستهایی که توی جیب هم میکنیم تمیز بیرون نخواهد آمد ، این دستها دیگر هرگز با هیچ آب و صابونی شسته نخواهد شد
و ما با همین دستهای کثیف تا آخر عمرمان غذا خواهیم خورد ، بغل خواهیم کرد ، کف خواهیم زد ، دست خواهیم داد ، دعا خواهیم کرد
و یک روز هم با همین دست کثیف با دنیا خداحافظی خواهیم کرد!
دیدگاه ها (۵)

‏پیرمرد ۸۳ ساله عجب شیری به تازگی صاحب فرزند پسری شده که با ...

نسل ما نسلی ست که درس خواند تا دانشجو شود... شنیده بودیم دان...

اکسسوری هایی که سن شما رو بالا می برنلیستی که از توصیه های ک...

شما که بلدید رژیم بگیریدکه هیکلتان روی فرم باشدکه مبادا چربی...

ادامه ی ۱۶۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط