پارت Blood moon

پارت ۱۱۵ Blood moon




دکتره وقتی فهمید حالم بده پزشک مخصوصو خبر کرد

خانوم دکتره همونطور که داشت بذ سوجین دعوا میکرد به منم میرسید



در باز شد و جونگکوک و جیمین اومدن تو
پرستاری که اونجا بود اشاره کرد که برن بیرون


کوک:همسرشم

پرستار:شما باشین ولی اون اقا برن بیرون



جونگکوک بدو اومد طرفم دستمو گرفت و گفت


کوک:ا/ت؟خوبی؟

با گریه سرمو تکون دادم


برگشت طرف سوجین که داشت اشک میریخت


کوک:چی شد؟چرا حالش بد شد؟


سوجین:هیچی داشت میدوید دنبال من یهو حالش بد شد


کوک:داشتین بازی میکردین؟یعنی نمیدونید زن حامله نباید بدوعه




هر لحظه هق هق سوجین بیشتر میشد



ا/ت:سوجینو ولش کن تقصیر اون نیست


برگشت و یه نگاه بهم کرد بعدشم با ناراحتی از اتاق رفت بیرون


گریم دیگه داشت بند میومد
با بهت به رفتنش نگاه میکردم



ا/ت:چرا اینجوری کرد؟


سوجسن با هق هق گفت


سوجین:دیوانست


زدم زیر خنده که دکتره و پرستاره با تعجب بهم نگاه کردن


سوجین:تعجب نکنید اینم مثل اون شوهرش دیوانست



لبخندی زدن


به سوجین که داشت اشکاش و پاک میکرد نگاه کردم



قیافش عینهو دلقکا شده بود



نوک بینیش قرمز شده بود چشاشم به خاطر گریه باد کرده بود


چقد این بشر لوسه با دوقطره اشک...


با صدای دکتر به خودم اومدم


دکتره:شما هر ماه باید برای سلامتی خودتون و بچه بیاید اینجا
دیدگاه ها (۱)

پارت ۱۱۶ Blood moonنوک بینیش قرمز شده بود چشاشم به خاطر گریه...

پارت ۱۱۷ Blood moonا/ت:یوناااااااااابا صدام برگشت طرفم وقتی ...

پارت ۱۱۴ Blood moonسوجین:خوب میگفتی چیز ناموسی توش داری لعنت...

پارت ۱۱۳ Blood moonهمونطور که داشتم لقمم و میخوردم گفتم ا/ت:...

عشق مافیاییp2

پارت ۸۸ فیک ازدواج مافیایی

hyunjin

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط