شعلههایعشق
#شعله_های_عشق
#part_7
- باشه!
بعد پاشدم لباس بپوشم یادم اومد لباس ندارم و دوباره نشستم بهم گفت
+ چیشده؟
- چیزه من لباس خواب ندارم ، نیاوردم
+ شب بهت یکی از لباسامو میدم
- باش
گرمم شد اون چیز پشمالوی روی لباسمو درآوردم کنار جین نشسته بودم اون پشمالو رو رفتم بزارم رو چوب لباسی که نگاهای سنگین احساس کردم برگشتمو نگاش کردم خودش بود ولی چیزی نگفتم و رفتم کنارش نشستم ویدئو های مسخره تلوزیون رو ببینیم ساعت ۹ شد نگاه بهش گردم و خمیازه کشیدم و گفتم
- مسواک اضافه نداری؟
اونم خمیازه کشید و بهم نگاه کرد و گفت
+ سرویس بهداشتی سمته چپه یک کابینت زیرش هست همچی توی اونه
- ممنون
پاشدم رفتم سمته سرویس بهداشتی و یه کابینتو باز اون توش پره کاندوم بود آب دهنمو قورت دادم و اونیکی رو باز کردم همونطور که گفته بودتوش پره مسواک و خمیر دندونه یدونه اش رو برداشتم و مسواک زدم و رفتم سمته اتاقش و روی تخت خوابیدم بعد گوشیمو چک کردم خوابم نمیبرد تا اینکه بعد ۱۰ دیقه جین اومد تو لباسشو در آورد و فقط شرتک پاش بود یاده ۱۴ سالگیم افتادم چشمامو محکم بهم فشار دادم و نگاهم رو ازش گرفتم و اومد کنارم خوابید اونم گوشیشو برداشت و نگاه کرد در اخر منم رفتم تو اینستا و دیدم یه پسره فالو ام کرده من پیجم بسته بود رفتم نگاه کردم پستاش رو زده بود برای بازیگری مثلا بتونن مواد مخدر و اینا رو بفهمن کی معتاده داشتم کارهاش رو نگاه میکردم اجازه ندادم چه بدردم میخوره؟ بعد پیج من فقط دو سه تا پسر فالوم دارن که اونم میکائیل و ادوارد و عمو جک عه کلا به پسرا دسترسی نمیدادم خمیازه کشیدم و به جین نگاه کردم و اونم بهم نگاه کرد و توی گوشیش پیجمو آورده بود لب زد
+ این برای توعه؟
گفتم
- آره
بعد فالوم کرد و گفت
+ بهم دسترسی بده
گفتم
- باشه
بعد رفت آخرین پستمو باز کرد و خشمگین بهمنگاه کرد گفتی حرفاشون درست نبوده .... این چیه؟
به گوشیش نگاه کردم و خندم گرفت گفتم
- یادش بخیر، رفته بودیم کره برای اینکه یه رستوران دیده شه بهم گفت با مرده عکس بندازم بدون پول غذامون حساب میکنه و تگ اش کنم رستوران اشو
پوکر بهم نگاه کرد و در اخر گوشیشو خاموش کرد خواست بخوابه که گفتم
- ای وای
#part_7
- باشه!
بعد پاشدم لباس بپوشم یادم اومد لباس ندارم و دوباره نشستم بهم گفت
+ چیشده؟
- چیزه من لباس خواب ندارم ، نیاوردم
+ شب بهت یکی از لباسامو میدم
- باش
گرمم شد اون چیز پشمالوی روی لباسمو درآوردم کنار جین نشسته بودم اون پشمالو رو رفتم بزارم رو چوب لباسی که نگاهای سنگین احساس کردم برگشتمو نگاش کردم خودش بود ولی چیزی نگفتم و رفتم کنارش نشستم ویدئو های مسخره تلوزیون رو ببینیم ساعت ۹ شد نگاه بهش گردم و خمیازه کشیدم و گفتم
- مسواک اضافه نداری؟
اونم خمیازه کشید و بهم نگاه کرد و گفت
+ سرویس بهداشتی سمته چپه یک کابینت زیرش هست همچی توی اونه
- ممنون
پاشدم رفتم سمته سرویس بهداشتی و یه کابینتو باز اون توش پره کاندوم بود آب دهنمو قورت دادم و اونیکی رو باز کردم همونطور که گفته بودتوش پره مسواک و خمیر دندونه یدونه اش رو برداشتم و مسواک زدم و رفتم سمته اتاقش و روی تخت خوابیدم بعد گوشیمو چک کردم خوابم نمیبرد تا اینکه بعد ۱۰ دیقه جین اومد تو لباسشو در آورد و فقط شرتک پاش بود یاده ۱۴ سالگیم افتادم چشمامو محکم بهم فشار دادم و نگاهم رو ازش گرفتم و اومد کنارم خوابید اونم گوشیشو برداشت و نگاه کرد در اخر منم رفتم تو اینستا و دیدم یه پسره فالو ام کرده من پیجم بسته بود رفتم نگاه کردم پستاش رو زده بود برای بازیگری مثلا بتونن مواد مخدر و اینا رو بفهمن کی معتاده داشتم کارهاش رو نگاه میکردم اجازه ندادم چه بدردم میخوره؟ بعد پیج من فقط دو سه تا پسر فالوم دارن که اونم میکائیل و ادوارد و عمو جک عه کلا به پسرا دسترسی نمیدادم خمیازه کشیدم و به جین نگاه کردم و اونم بهم نگاه کرد و توی گوشیش پیجمو آورده بود لب زد
+ این برای توعه؟
گفتم
- آره
بعد فالوم کرد و گفت
+ بهم دسترسی بده
گفتم
- باشه
بعد رفت آخرین پستمو باز کرد و خشمگین بهمنگاه کرد گفتی حرفاشون درست نبوده .... این چیه؟
به گوشیش نگاه کردم و خندم گرفت گفتم
- یادش بخیر، رفته بودیم کره برای اینکه یه رستوران دیده شه بهم گفت با مرده عکس بندازم بدون پول غذامون حساب میکنه و تگ اش کنم رستوران اشو
پوکر بهم نگاه کرد و در اخر گوشیشو خاموش کرد خواست بخوابه که گفتم
- ای وای
- ۱.۳k
- ۱۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط