پارت بیستم امگای شیرین من
پارت بیستم امگای شیرین من 🌷
ویو جونگکوک:
اووفف قلبممم مرتیکه با خودش نمیگه من سکته میکنممم با این کاراش اهه
گوشمو کجا گذاشتهههه(با ناله و عصبانیت)
خسته شدممم اهه حالا چیکار کنمم،
امم برم تو اتاقش؟ اما اگه بفهمه کارم تمومه اما خب فضولیم گل کردههه حالا چیکار کنممم اهه اصلا میرممم
جونگکوک رفت تو اتاق تهیونگ و اولین چیزی که به جشمش خورد روی میز چند تا برگ بودش رفت و برگه ها خوند
(نوشته: هنوز خیلی چیزها تازست )
_یعنی چی؟ منظور دقیقش چیه؟
اهه بیخیال
گذاشت روی میز و رفت بیرون
_دلمم خواب میخواددد با اینکه خوابیدم اما اون راحت نبودد شاید چون اون کنارم بود؟
_چه پتو نرمیییی بیخیال همچی بگیرم بخوابممم
ویو جونگکوک:
اووفف قلبممم مرتیکه با خودش نمیگه من سکته میکنممم با این کاراش اهه
گوشمو کجا گذاشتهههه(با ناله و عصبانیت)
خسته شدممم اهه حالا چیکار کنمم،
امم برم تو اتاقش؟ اما اگه بفهمه کارم تمومه اما خب فضولیم گل کردههه حالا چیکار کنممم اهه اصلا میرممم
جونگکوک رفت تو اتاق تهیونگ و اولین چیزی که به جشمش خورد روی میز چند تا برگ بودش رفت و برگه ها خوند
(نوشته: هنوز خیلی چیزها تازست )
_یعنی چی؟ منظور دقیقش چیه؟
اهه بیخیال
گذاشت روی میز و رفت بیرون
_دلمم خواب میخواددد با اینکه خوابیدم اما اون راحت نبودد شاید چون اون کنارم بود؟
_چه پتو نرمیییی بیخیال همچی بگیرم بخوابممم
- ۱.۵k
- ۰۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط