این شور جوونی هم تموم میشه و میفهمیم که هر شب تاریکی که

این شورِ جوونی هم تموم میشه و میفهمیم که هر شب تاریکی که تو زندگیمون اومد، گذشت.
این حجم از علاقه ای که توی سینه مون داره بی قراری میکنه، یه روز آروم میشه، میفهمیم که این همه دست و پا زدن و این همه قصه سازی فقط عذاب دادن خودمون بود.
این همه ترس از دست دادن هم تموم میشه و میفهمیم داروین تو انتخاب طبیعی راست میگفت؛ هر کسی مناسبمون باشه میمونه و هر کسی نباشه هر چقدر هم خوب حذف میشه.
همه چی میگذره و تموم میشه، بعد میفهمیم چیزی که ما رو نگه داشته بود، همون یک جمله ی " یک درصد ممکنه بشه" بود. چون هم اونقدر اون یک بزرگ بود که بهش درصد بدن و هم اون "بشه" اونقدر شیرین بود که آدم براش ادامه بده.
چیزی که ما رو وصل کرده بود به این زندگی، نه عشق و علاقه بود، نه ترس بود ، نه پول بود.
امید بود که ما رو نگه داشته بود رفیق. امید بود.
دیدگاه ها (۱۷)

گاهی هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدن استوقتی که هرگز نمیرسی خی...

بعضی آدما هستن که باید مدام خودتو بهشون یادآوری کنیمیگن دوست...

نمیدانم بعضی ها دردشان چیستقصدشان چیستدر ابتدای راهبرای بدست...

گاهی میانِ دعوا،در اوجِ نگفته‌ها و نشنیده‌ها،نمک‌های نادانی ...

جوکر

سناریو/بخاطر تو/پارت معرفی

You are still at your first point

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط