part : 9
ویو جی هوپ
که وسط همین گیرو بیر فرشته ی مرگ برگشت گفت ..
شوگا : آقا جنه ... برو یه لیوان آب بیار
نمی دونم چرا ولی به حرفش برای اولین بار گوش دادم که هم خودم و هم فرشته ی مرگ تعجب کردیم .. ولی من باز رفتم آوردم .......
جی هوپ : بیا ... بیا اینو بگیر ( نگرانی )
شوگا : لینا ... روح گمشده ... ل.لینا
لینا : هق ... م.من هههههقققققق
شوگا : بیا .. این لیوان آبو بگیر بخور
دیدم لینا آب خورد و آروم تر شد
جی هوپ : ل.لینا خوبی ؟
لینا : آ.آره خوبم .....
لینا پاشد و رفت تو اتاقش و من موندم و هزاران سئوال که مغزمو درگیر کرده بود
جی هوپ : فرشته ی مرگ!
شوگا : ها؟
جی هوپ : ت.تو به نظرت لینا چش شده بود ؟
شوگا : نمی دونم .. ولی بهتره بزاری بخوابه چون خواب خیلی خوبه و به آدم آرامش می ده .. نزار دوک هوا بره پیشش و آرامششو بهم بریزه ...
جی هوپ : اوکی ...
داشتیم حرف می زدیم که یوهو دیدم صدای افتادن اومد .....
برگشتم سمت آشپز خونه که دیدم دوک هوا یه لیوان شکست .... خیلی عصبی شدم .... رفتم سمتش و با یه نگاه ترسناک گفتم
جی هوپ : دوک هوا .. چی شد که لیوان رو شکستی ..؟ هوم ؟
دوک هوا : ( موهاشو با دستش زد بالا و گفت ) بخواطر لوسیون نرم کننده ی دستم یکمی دستم لیز بود اومدم آب بخورم لیوان از دستم افتاد ......
شوگا : خب .... گمشو حالا
دوک هوا رفت و من موندمو این مزاحم ولی بخواطر لینا نمی تونم باهاش بحس کنم ......... داشتیم همو همینطوری نگاه می کردیم که ....................................
بچه ها ببخشید واسه اینکه دیر کردم واسه پارت جدید دیر کردم ... ببخشید اگه می خواید فحش دادن آزاده ... اگه نه که چه بهتر ... بازم واسه تاخیرم معذرت می خوام ....... تا پارت بعدی بای
که وسط همین گیرو بیر فرشته ی مرگ برگشت گفت ..
شوگا : آقا جنه ... برو یه لیوان آب بیار
نمی دونم چرا ولی به حرفش برای اولین بار گوش دادم که هم خودم و هم فرشته ی مرگ تعجب کردیم .. ولی من باز رفتم آوردم .......
جی هوپ : بیا ... بیا اینو بگیر ( نگرانی )
شوگا : لینا ... روح گمشده ... ل.لینا
لینا : هق ... م.من هههههقققققق
شوگا : بیا .. این لیوان آبو بگیر بخور
دیدم لینا آب خورد و آروم تر شد
جی هوپ : ل.لینا خوبی ؟
لینا : آ.آره خوبم .....
لینا پاشد و رفت تو اتاقش و من موندم و هزاران سئوال که مغزمو درگیر کرده بود
جی هوپ : فرشته ی مرگ!
شوگا : ها؟
جی هوپ : ت.تو به نظرت لینا چش شده بود ؟
شوگا : نمی دونم .. ولی بهتره بزاری بخوابه چون خواب خیلی خوبه و به آدم آرامش می ده .. نزار دوک هوا بره پیشش و آرامششو بهم بریزه ...
جی هوپ : اوکی ...
داشتیم حرف می زدیم که یوهو دیدم صدای افتادن اومد .....
برگشتم سمت آشپز خونه که دیدم دوک هوا یه لیوان شکست .... خیلی عصبی شدم .... رفتم سمتش و با یه نگاه ترسناک گفتم
جی هوپ : دوک هوا .. چی شد که لیوان رو شکستی ..؟ هوم ؟
دوک هوا : ( موهاشو با دستش زد بالا و گفت ) بخواطر لوسیون نرم کننده ی دستم یکمی دستم لیز بود اومدم آب بخورم لیوان از دستم افتاد ......
شوگا : خب .... گمشو حالا
دوک هوا رفت و من موندمو این مزاحم ولی بخواطر لینا نمی تونم باهاش بحس کنم ......... داشتیم همو همینطوری نگاه می کردیم که ....................................
بچه ها ببخشید واسه اینکه دیر کردم واسه پارت جدید دیر کردم ... ببخشید اگه می خواید فحش دادن آزاده ... اگه نه که چه بهتر ... بازم واسه تاخیرم معذرت می خوام ....... تا پارت بعدی بای
- ۴.۹k
- ۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط