پرنسسمن

#پرنسس_من🤍🥂
#part_49

+ نمیخوام بیام مگه زوره؟

- آره زوره! بزور ببرمت تا بفهمی؟

+ آیش... حداقل بگو کجا میخوایم بریم تا لباس بپوشم..

- این یه رازه!... زود حاضر شو

بعد از این حرف خودمم رفتم تا حاضر شم...

یه نگاه به استایلم انداختم و از اتاقم خارج شدم... یون سوک هم حاضر شده بود...

- بریم!

دنبالم راه افتاد و از خونه رفتیم بیرون... موتورم رو روشن کردم و به یون سوک که الان ذوق زده شده بود نگاهی انداختم...

- اگه میدونستم انقدر موتور دوست داری زودتر میوردم!

+ خیلی دوست دارم...

بعدش با ذوقی که داشت اومد و پشتم سوار شد

از اینکه دستاشو دور کمرم حلقه کرده بود خوشم میومد... کلاهم رو سر کردم و یه کلاه به اونم دادم تا سرش کنه

+ مگه قراره تند بریم؟
دیدگاه ها (۰)

#پرنسس_من🤍🥂#part_50+ مگه قراره تند بریم؟- پس‌ چی؟+ ایول!کلاه...

#پرنسس_من🤍🥂#part_51- چقد فَک میزنی!... بعد تهیونگ به من میگه...

#پرنسس_من🤍🥂#part_48 به محض باز شدن در یون سوک رو دیدم که چشم...

#پرنسس_من🤍🥂#part_47* بیرون یکم کار دارم بعدشم میرم خونه ماما...

" بازگشت بی نام"

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط