چندشاتی جونگکوک

چندشاتی جونگکوک

part 6

-تو خجالت نمیکشی؟

ات با تعجب‌نگاه کرد

-من؟ من چرا باید خجالت بکشم؟

-تو رفتی به دختر خاله من گفتی هرزه.. کتکش زدی؟

-چی میگی؟ باز اون عوضی اینارو بهت‌گفت؟ نه ببین.. من همچین آدمی نیستم...
همه اینایی که گفتی.. دختر خالت این کارو با من‌کرد..

-ها .. منم که باور کردم

- نکن.. چیکار کنم؟ راستی.. احساس نمیکنی خیلی زود برگشتی؟یه ذره دیگه میموندی(به حالت‌تمسخر)

-ببند دهنتو

-حتی به خودت زحمت ندادی بهم‌زنگ بزنی ببینی کجام

-ات خفه شو.. باید امروز بری پیش همه از دختر خالم‌معذرت خواهی کنی

ات قلبش شکست

-چرا وقتی کاری نکردم باید معذرت خواهی کنم؟ اونی که باید معذرت خواهی کنه تو و اون دختر خالتی.. تویی که کتکم‌زدی.. هنوز جای زخم و کبودی های بدنم‌هست.. اون دختر خالت که من رو سیلی زد و باعث شد بخورم به درخت که تو پام تیغ بره..

جونگکوک عصبی شد ولی چیزی نگفت..
به سمت اتاق رفت.. چمدونش رو کنار اتاق گذاشت و لباسش رو عوض کرد

- لباسام رو از‌چمدون بزار داخل کشو

- نوکرت نیستم

- ببند گالتو

-خستم‌کردی..قسم میخورم‌خسته شدم از دستت.. به جای اینکه پشت من باشی داری منو مجبور میکنی تا از اون معذرت خواهی کنم

اشکاش ریخت

- ات.. وای به حالت اگر دروغ بگی

-من هق مثل تو نیستم..

اشکاش ریخت

تا خواست ات رو سیلی بزنه گوشی جونگکوک زنگ‌خورد
دیدگاه ها (۱۴)

چندشاتی جونگکوکpart 7گوشی رو برداشت و جواب داد-بله مامان؟-کو...

چندشاتی‌جونگکوک.part 8 ات چیزی‌نگفت..جونگکوک ات رو جلوی همه ...

چند شاتی جونگکوکpart 5بالاخره یه تاکسی پیدا شد..سوار شدم..چم...

چندشاتی جونگکوکpart 4که یهو یکی من رو هل داد که خوردم به درخ...

#بد_بوی#پارت_۲۵#لنا مشغول درس خوندنم که گوشیم زنگ میخوره کری...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁵⁴-خیله خب....ماشین به حرکت در اومد.......

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط