ما روزانه از چز های زادی خسته مشوم

ما روزانه از چيز های زيادی خسته ميشويم،
از تخت خواب تكراری مان، از قيافه ی خواب آلودمان در آيينه، از رنگ مسواكمان، از اتوبوس هاي تكراری، از مسير كار، يا حتی وقتی از سر كار به خانه برميگرديم، از كار خسته ايم، وقتی از دانشگاه بر ميگرديم از درس خسته ايم، وقتی در جنگل زندگی ميكنيم از درخت خسته ميشويم و وقتی دريا نورديم از آب و ماهی.

اما همين كه مدتی از آن ها دور بمونيم، كم كم دلمان برای تخت خوابمان، محل كارمان، حتی خستگی های بعد از آن هم تنگ ميشود، آنقدر كه برای بازگشت به آن موقعيت سابق لحظه شماری ميكنيم و مطمئنيم كه همه چيز سر جايش است.

در رابطه ها هم همينطور است، از زمانی به بعد خسته ميشويم، بهانه گير ميشويم و ميخواهيم همه چيز را كنار بگذاريم. ميگوييم ميخواهيم يك مدت تنها باشيم، اما همين كه جای خالی اش آزار ميدهد، همين كه ميفهميم كه تكه ی پازل وجودمان بدون آن ناقص است، برميگرديم، ما به همان رابطه باز ميگرديم اما، اما ممكن است اين بار هيچ چيز سر جای سابقش نباشد .
دیدگاه ها (۱)

فـرفـری💛😽

‏یکی از خارق العاده ترین اتفاقها میتونه پیدا کردن اونی باشه ...

اگر برای کسی مهم باشی..او همیشه راهی برای وقت گذاشتن با تو پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط