عشق و نفرت

عشق و نفرت
پارت اول
عصر یه روز تابستونی بود امروز این سوک زودتر از همیشه کارش تموم شده بود و رئیسش اجازه داد که اون روز زود تر بره خونه اون تو یه رستوران به صورت پاره وقت کار می‌کرد
این سوک: اَه یه روز خسته کننده ی دیگه تموم شد حالا باید برگردم به اون جهنم معلوم نیست بابا امروز کجا و سر چی داره قمار میکنه فقط امیدوارم خودش رفته باشه کسی رو نیاورده باشه تو خونه تو همین فکرا بودم که رسیدم خونه . جلوی در ۲ تا ماشین مشکی مدل بالا و خفن پارک شده بود چند تا مرد هیکلی هم نشسته بودن داخل ماشین ۲ تاشون هم وایساده بودن دم در بیشتر شبیه غول بودن تا آدم! فکر کنم بادیگاردی چیزی بودن
وای نه بابا اره تو خونه قمار میکنه اَه ، به هرحال باید این کاراشو تحمل کنم وگرنه نمیزاره بعد از کنکور برم دانشگاه
دیدگاه ها (۴)

عشق و نفرت پارت ۲

عشق و نفرت پارت ۳

بی محتوا همینجوری گفتم یه چیزی بزارم

لایو ویورس جونگکوک:🐰🐰: مرغ تند؟ هوم... *اسامی غذاها رو میگه*...

p²+ بیا اینجا که کلی کار داریم.. اولین مشتری اومد.. دومین.. ...

my baby girlPart;۳۰season:۲________________________________(...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط