حکایتی از ابوسعید ابوالخیر

🔻 حکایتی از ابوسعید ابوالخیر

✍ روزی شیخ ابوسعید از راهی می‌گذشت، عده ای را دید که مستراح خالی می‌کردند و فضولات انسانی را بعنوان کود به کشت ها می بردند . ابوسعید مدتی در آن مکان ایستاد اما مریدانش به سرعت از محل دور شدند تا شامه آنها آزرده نشود. مریدان از شیخ پرسیدند: شیخ چرا در آن محل توقف کردی؟

ابوسعید در پاسخ آنان گفت: این فضولات با ما سخن می‌گفتند، می‌گفتند که ما روز قبل طعام‌های لذید و خوشبو بودیم، میوه در دکان میوه فروش بودیم، انواع شیرینی بودیم در دکان قنادی، آن قدر جذاب و دلربا بودیم که شما انسان‌ها پول نقد خود را خرج ما کردید. ما یک شب مهمان شما بودیم و به این روز افتادیم. ای آدمی، خود را بشناس!
دیدگاه ها (۰)

لیندا کیانی و هانیه توسلی و.. اگه خیلی سینمای غرب رو دوست دا...

🔴این عکس متعلق به اوايل دهه شصت می‌باشد، یعنی فقط چهار یا پن...

مهدی خانعلی زاده شلنگ رو گرفت روی دیپلماسی ذلت ظریف و روحانی...

🔴 آمریکا با ۹۰۰ میلیارد دلار بودجه نظامی، به کمک انگلیس ، فر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط