پایدار ترین دوستی

پارت ²
نامجون{چی شده؟}
تهیونگ:{رئیس جامون لو رفته پلیسا و امپراطور دارن میان اینجا}
[فکر کنم فهمیدید یا شک کرده باشید امپراطور کیه یا حداقل از پیام من فهمیده باشید😆]
نامجون:{چی!!!خیلی خب سریع باشید باید بریم ، سریع}
و همه رفتن بیرون که دیدن پلیسا دم در منتظرشون بودن
افسر پلیس:{ دستاتون رو بزارید روی سرتون و بخوابید روی زمین}
تهیونگ:{اون امپراطور ترسوتون کجاس؟مگه نگفته بود که بزرگترین باند کره رو خودش دستگیر میکنه و شکنجه میده؟}
و بعد از یکی ماشینا یه نفر پیاده میشه و میگه:{من اینجام و قرار بدجور شکنجه بشی تهیونگ}
تهیونگ:{ااووو یونگی دوست قدیمی سلام}
نامجون:{تو دوستشی؟ ای خیانتکار}
تهیونگ:{من خیانتکار نیستم منو اون قبلا دوستای صمیمی بودیم و بعد وقتی که اون به سلطنت رسید دیگه نتونستیم با هم دوست باشیم و بعد من اومدم توی اینکار}
یونگی:{اره اما یادت نره چیکار کردی}
تهیونگ:{من کاری نکردم}
و بعد دو تا هلکوپتر اومدن و داشتن به پلیسا تیر اندازی میکردن. جیمین و هوسوک که داشتن با هم پیاده روی میکردن، تا دیدن...



شرایط برای گذاشتن پارت بعدی: ۱۰ تا لایک و ۵۰ تا بازدید و ۱۰ تا کامنت
بایی ارمی💜
دیدگاه ها (۶)

پایدارترین دوستی

پایدارترین دوستی

پایدارترین دوستی پارت¹

گوشی رو به ابجیم دادم و گفتم هر اهنگی دوست داری گوش بده و اب...

پارت ۲۲جونگکوک: هیونگ شمع هارو فوت کن یونگی: باشه همه شروع م...

رمان:قاتل سادیسمی من. پا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط