تمام دلتنگ هام را براش نوشته ام
‹ تَمامِ دلتنگى هايَم را بَرايش نوشته ام؛
خَط به خَط ، روز به روز ، ساعَت به ساعَت ،
امّا ميترسَم !
ميترسَم از اينكه
بخوانَد وَ با پوزخَندى از كنارَش رَد شوَد !
ميترسَم از اينكه
بخوانَد وَ با يك 'مرسى' گُفتَن ،
تمامِ تَصوراتَم را خَراب كنَد
!ميترسَم از اينكه
يك نفَر قبل از مَن ،
تمامِ اينها را برايَش گفته باشَد !
شُجاعتَم تا همين حَد بود ؛
'بَرايَش نِوشتَن' مَن جراتِ ارسالَش را ندارَم!'
خَط به خَط ، روز به روز ، ساعَت به ساعَت ،
امّا ميترسَم !
ميترسَم از اينكه
بخوانَد وَ با پوزخَندى از كنارَش رَد شوَد !
ميترسَم از اينكه
بخوانَد وَ با يك 'مرسى' گُفتَن ،
تمامِ تَصوراتَم را خَراب كنَد
!ميترسَم از اينكه
يك نفَر قبل از مَن ،
تمامِ اينها را برايَش گفته باشَد !
شُجاعتَم تا همين حَد بود ؛
'بَرايَش نِوشتَن' مَن جراتِ ارسالَش را ندارَم!'
- ۳.۱k
- ۱۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط