قبل از اینکه عاشقت بشوم اصل قبل از آمدنت همیشه میترسم

قبل از اینکه عاشقت بشوم ، اصلأ قبل از آمدنت همیشه میترسم !!
میترسم بیایی و از من زیباتر باشی آن وقت تمام آدمهای شهر بخواهند تورا از آغوش من بگیرند و ببرند که خودشان دوستت داشته باشند ،
مثل عروسک خیمه شب بازی دوران کودکی أم که از عروسک تمام دوستانم زیباتر بود و از من جدایش کردند ، مثل جعبه ی مداد رنگی دوران مدرسه أم ، مثل کفش قرمزم ، گل سر صورتی أم ....مثل تمام زیباهای دزدیده شده !!!
مدت هاست میترسم و به روی خودم نمی آورم !!
مدام توی آینه نگاه میکنم و میگویم یعنی چقدر از من زیباتر است ؟!چقدر باید از آدمهای شهر دورش کنم که برای خودم بماند ؟!
بین خودمان باشد اما مدت هاست از تمام زیباهای شهر میترسم..
که مبادا تو باشی ...
مبادا عاشقت شوم...
مبادا بخواهند تورا از من بگیرند !!
مبادا همراهشان بروی..
....
وقتی
از آمدنت میترسم !!
از نیامدنت میترسم!!
از زیبا بودنت میترسم !!
یعنی میخواهم ، تنها دوستت داشته باشم..
همین! .
.
| نازنین عابدین پور |
دیدگاه ها (۱)

دیروز به پدرم زنگ زدم، هر روز زنگ می‌زنم و حالش را می‌پرسم.م...

مردها هم گاهی بی کس می شوندوقتی جستجو می کنند نگاهِ آشنا را ...

نبودنِ کسی، رفتنِ کسیمانند قطع شدنِ دست است.مشکل نداشتنِ دست...

همیشه گفته امچه فرق می‌‌کند چقدر فاصله ، وقتی‌ رفته باشی‌......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط