My attractive vampire P
My attractive vampire🩸🖤 (P21)
تهیونگ : هیچی ولش کن*رفت*
با خودم گفتم «یعنی چیزی شده؟»
هنگامی که تهیونگ رفت ذهن تهیونگ اینبار ۱۰۰ برابر بیشتر شد و پیچیده تر و حالا از این موقعیت میتونه استفاده کنه که بتونه قاتل ا.ت رو پیدا کنه و حالا فهمید که اون زن هست ولی کدوم زن؟
صبح شده بود و تهیونگ و ا.ت داشتن از خون تغذیه میکردن به عنوان صبحونه.
تهیونگ پشت موهاش ا.ت رو نوازش کرد.
تهیونگ : حالت خوبه دیشب خوب خوابیده بودی؟
ا.ت : اهوم...
تهیونگ خنده ای کرد و سر ا.ت رو بوسید.
ا.ت : تهیونگا دیشب چیشده بود دقیقا ؟
تهیونگ به یاد اون گذشته کمی اخم هاش بهم رفت.
تهیونگ : خب چیز مهمی نبود فقط...
ا.ت : فقط چی؟
تهیونگ : بگذریم ندونی بهتره
ا.ت : ولی....
اگه بهش میگفتم خواب های زندگی قبلیت میبینی وگرنه از ترسش دوباره از دستش میدادم به خصوص خواب دیشب که چطور زندگی قبلیش کشته شده دیدن اون درد هایی که کشیده و ترس اون موقعش و وقتی اون رو تو اون حالت دیدم قلبم درد میگرفت.
ا.ت" متوجه بهم ریختگی اخم های تهیونگ شدم و سریع اونو بغل کردم«چیشده تهیونگ چرا اخمات رفت بهم؟»
تهیونگ : چیزی نیست قشنگم چیزی نیست تو فکرش نباش
از بغل تهیونگ اومدم بیرون و لبخندی زدم تهیونگ با دیدن اینکه بیشتر داریم بهم نزدیک تر میشیم خوشحال تر میشد.
ا.ت : خب دیگه پس من...(یاد پدر مادرم افتادن اون والدین واقعیم) تهیونگ پدر و مادر واقعی من کی هستن اونا کجا هستن؟
تهیونگ : اونا رو نمیدونم پدرم میدونن ولی مادر واقعی تو خواهر پدر من هست.
ا.ت : میدونم پدرت گفته پس ما باهم نسبت نزدیکی داریم و پدر مادرم هم زنده هستن درسته ؟
تهیونگ : آره
تهیونگ : هیچی ولش کن*رفت*
با خودم گفتم «یعنی چیزی شده؟»
هنگامی که تهیونگ رفت ذهن تهیونگ اینبار ۱۰۰ برابر بیشتر شد و پیچیده تر و حالا از این موقعیت میتونه استفاده کنه که بتونه قاتل ا.ت رو پیدا کنه و حالا فهمید که اون زن هست ولی کدوم زن؟
صبح شده بود و تهیونگ و ا.ت داشتن از خون تغذیه میکردن به عنوان صبحونه.
تهیونگ پشت موهاش ا.ت رو نوازش کرد.
تهیونگ : حالت خوبه دیشب خوب خوابیده بودی؟
ا.ت : اهوم...
تهیونگ خنده ای کرد و سر ا.ت رو بوسید.
ا.ت : تهیونگا دیشب چیشده بود دقیقا ؟
تهیونگ به یاد اون گذشته کمی اخم هاش بهم رفت.
تهیونگ : خب چیز مهمی نبود فقط...
ا.ت : فقط چی؟
تهیونگ : بگذریم ندونی بهتره
ا.ت : ولی....
اگه بهش میگفتم خواب های زندگی قبلیت میبینی وگرنه از ترسش دوباره از دستش میدادم به خصوص خواب دیشب که چطور زندگی قبلیش کشته شده دیدن اون درد هایی که کشیده و ترس اون موقعش و وقتی اون رو تو اون حالت دیدم قلبم درد میگرفت.
ا.ت" متوجه بهم ریختگی اخم های تهیونگ شدم و سریع اونو بغل کردم«چیشده تهیونگ چرا اخمات رفت بهم؟»
تهیونگ : چیزی نیست قشنگم چیزی نیست تو فکرش نباش
از بغل تهیونگ اومدم بیرون و لبخندی زدم تهیونگ با دیدن اینکه بیشتر داریم بهم نزدیک تر میشیم خوشحال تر میشد.
ا.ت : خب دیگه پس من...(یاد پدر مادرم افتادن اون والدین واقعیم) تهیونگ پدر و مادر واقعی من کی هستن اونا کجا هستن؟
تهیونگ : اونا رو نمیدونم پدرم میدونن ولی مادر واقعی تو خواهر پدر من هست.
ا.ت : میدونم پدرت گفته پس ما باهم نسبت نزدیکی داریم و پدر مادرم هم زنده هستن درسته ؟
تهیونگ : آره
- ۱۱.۲k
- ۲۳ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط