پارت

پارت⁵

برگشتم که با ارباب مواجه شدم

کوک. چرا نخوابیدی
آ.ت.خوابم نبرد ارباب
کوک.دیگه نیاز نیست ارباب صدام کنی
آ.ت.چشم ولی چی صداتون کنم؟
کوک.هرچی خواستی ولی قبل از ازدواج باید چند تا قانون بگم
این ازدواج اجباریه و توی کارام دخالت نمیکنی و دو مامان من میخواد باهم ازدواج کنیم و پسر بیاریم
آ.ت. ولی جی یو هست
کوک.مامانم میگه بعد که بزرگ شدن یکی که بهتره
رئیس میشه و اون زیردست و کمک میکنه ولی به تهیونگ و یونا هم بستگی داره

آ.ت. آهان
ویو ادمین
کوک رفت و ات موند و ستاره هایی که می درخشیدند و این آرامش بخش بود

صبح روز بعد[ساعت 9:۰۰]
قرار بود ساعت ۱۰ برند
ویو ات
صبح با نور خوشید چشمامو باز کردم
کارای لازم را انجام دادم رفتم پایین کمک که هیچ بیدار نبود شروع کردم به پنکیک درست کردن
توی حال و هوای خودم بود که
جی یو.بخخخخخخ(جی یو را ۴ساله تصور کنید)
یونا.پخخخ(یعنی ترسوندند)
ات.خدااالعنتت کنه یونا، وای کیوتی تو هم شیطون شدی
جی یو.آله

با کمک همدیگه سفره را چیدند و جونگ قراری که از وقت گذشته بود
سر سفره.ات سر سفره نیست.
م.ک. ات
ات.بله خانم
م.ک. یک منو خانم صدا نزن دوست ندارم دو بیا با ما غذا بخور سه دیگه هیچ کاری انجام نمیدی و خدمتکار نیستی چهار اتاقت با جونگ کوک یکی میشه به اجوما میگم یه اتاق قشنگ بهتون بده و اینکه الان پیش کوک بشین
جی یو. دالی
تهیونگ. جونم
جی یو. تی با تول خرپ زر[کی با تو حرف زد]
هیون.🤣🤣🤣🤣
یونا‌.🤣🤣🤣🤣
جانگمی. عه جی یو این حرف بده
جی یو. اسن نموخوام با توک حلف بسنم
کوک. نزن
پ.ک.بسه دیگه بخورید
بعد صبحونه
کوک.ات آماده شو بریم
ات. باشه
م.ک. ات و کوک اتاق آمادست
کوک و ات. ممنون
ویو ات
منو و جونگ کوک به سمت اتاق رفتیم
سمت کمد رفتم یه تیشرت و شلوار کارگو برداشتم
ات. من تو حموم لباس عوض میکنم
کوک. باشه
ویو کوک
ات دختر خوبیه از این که این همه شکنجش کردم
عذاب وجدان دارم ، یه تیشرت اسپرت با شلوار کارگو پوشیدم که ات اومد
کوک.عه لباساشون ست شد خب ولش بیا بریم
ویو توی ماشین
از زبون ات
جونگ کوک با یه دست پر تتو با اون پرسینگ و با یه دست رانندگی کردن که خیلی جذاب شده بود
توی همین حال و هوا بودم که رسیدیم پیاده شدم پاساژ بزرگی بود
رفتیم که یه لباس عروس دیدم خیلی دوسش داشتم
ات. جونگ کوک اینو خیلی دوسش دارم.خجالت.
کوک. خجالت نداره بیا بریم تو پرو کن
ویو ات
رفتم پرو کردم که زیپشو نتونستم ببندم
ات.جونگ کوک میشه زیپمو ببندی .سرخ.خجالت زده.
کوک.زیپشو بست همین خوبه می بریم
ویو به بعد خرید رسیدند خونه
که دیدم همه به صورت دایره نشستند و جی یو داشت بازی می کرد و مامان و بابای کوکم داشتند حرف می‌زدند
ات و کوک لباساشون را عوض کردند
تهیونگ.کوک بیا جرعت حقیقت
یونا. ات توهم بیا
ات و کوک. باشه
جانگمی بطری را خرچوند
افتاد به کوک
جانگمی. جرعت یا حقیقت
کوک.جرعت
جانگمی. ..........
دیدگاه ها (۰)

(پارت⁴چند ماه بعدادمین ویو توی این مدت جین هم رفته پیش جیمین...

پارت³ادمین ویوکوک ا.تو به صندلی بست یه شلاق برداشتکوک. با هر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط