ویو ات

ویو ات
وقتی بیدارشدم دورم اون پسره نبود بلند شدم و رفتم توی سالن پزیرایی هیچکس نبود شکمم صدا داد خیلی گرسنم بود دنبال یه چیزی برای خوردن بودم که یهو یه خانم مسن اومد سمتم *درست حدس زدیدی اجوماست*
اجوما ببخشید خانم ات چیزی میخواید
ات ا.. ببخشید نباید میومدم اینجا؟
اجوما نه اینجارو خونه ی خودتون بدونید اقای جئون رفتن برای کار های اداری
ات شما مادر ایشون هستید
اجوما نه دخترم من سرخدمتکار این خونه هستم میتونی اجوما صدام کنی
ات خوشبختم منم ات هستم
اجوما گرسنته
ات بله گرسنمه
اجوما لطفا اونحا بشین تا من برات چیزی بیارم بخوری
ات اوه زحمت میشه
ات این چه حرفیه بشینید
ات ممنونم

یک ربع بعد
اجوما بفرما اینم سوپ گاو *دوستان اسمی نرسید به ذهنم*
ات ممنونم خیلی زحمت کشیدید