به بابام میگم نونوایی قیامت بود میگه: یعنی شلوغ بود؟...

به بابام میگم نونوایی قیامت بود
میگه: یعنی شلوغ بود؟

گفتم :نه گناهکارها رو مینداختن تو تنور به نیکوکارام نون مجانی می دادن :))

با اینکه سنش بالاس ولی ضربات سنگینی وارد میکنه ://
دیدگاه ها (۰)

ينقدر تنگي که وقتي توت مي کنم احساس ميکنم...

اگع ذهنت چپکی نرف هر چی دوس داری بگو:)

آموزش زبان شیرین لری : سِیکو: نگاه کن سیکو: گوش کن...

دوس پسرم پیام داده میگه باید کات کنیم...

میگم: پاییز اگه خواننده بود صداش عین صدای بنان بودوقتی که با...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

عضو هشتم ( یونگی ) روزگارم به خوبی می گذشت حتی با اینکه تقری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط