Season Nightmare of Love
Season✨️3 _ Nightmare of Love💖✨️
Part139
کل خونه رو صدای خنده بر داشته بود...همه از اعماق وجود میخندیدن...زندگی سویون از این رو به اون رو شده بود...حالا دیگه تنها نبود...عاشق شده بود...عاشق کسی که عاشقانه میپرستیدش...همه چی درست و خوب بود...
نامجون: بچه ها...باید بریم کمپانی...
جین: عه
نامجون: زود باشید همه
سویون: عه دارید میرین؟...
جیمین: آره خوشگلم...ولی شب میام دنبالت بریم بیرون...😉
سویون: واقعا؟
جیمین: اهوم ساعت ۸ آماده باش میام دنبالت
سویون: باش مواظب خودت باش عشقم...
جیمین: چشم فدات شم
سویون ویو
جلو رفتم کتش رو پوشوندم...یه بوس کوچولو زدم روی گونش و رفت
تهیونگ: یا سویونا ما هم آدمیم
سویون: حسود
رفت و گونه تهیونگ رو هم بوسید
کوک: قهرم
سویون: عه وایمیسم دم در یکی یکی بیاید
سویون یکی یکی گونه اعضا رو میبوسید و ازشون خداحافظی میکر رسید به جیمین...جیمین گونش رو جلو آورد ولی وقتی سویون بهش نزدیک شد که بوسش کنه سریع سرش رو چرخوند و لبای سویون به لباش بر خورد که...سویون سریع چشماش رو باز کرد و جدا شد
سویون: یاااا...جلو همه؟
جیمین: چه اشکالی داره جلو همه عشقم رو ببوسم؟
سویون: خیلی خوب برو....پسره شیطون فرصت طلب
جیمین خنده ای کرد و سوار ون شد و حرکت کرد...
سویون ویو
نگاهی به ساعت کردم تازه ساعت ۴ بود و تا ۸ کلی وقت داشتم...پس رفتم گوشیم رو برداشتم و رفتم تو اینستا...۷ تا فالور جدید داشتم؟....یه کمی تعجب کردم ولی وقتی باز کردم دیدم اعضا منو فالو کردن...لبخندی زدم و منم یکی یکی فالوشون کردم
(یعنی فالو نداشتی؟...تو چه ارمی هستی که اعضا رو نداشتی؟)
....
ادامه دارد....
Part139
کل خونه رو صدای خنده بر داشته بود...همه از اعماق وجود میخندیدن...زندگی سویون از این رو به اون رو شده بود...حالا دیگه تنها نبود...عاشق شده بود...عاشق کسی که عاشقانه میپرستیدش...همه چی درست و خوب بود...
نامجون: بچه ها...باید بریم کمپانی...
جین: عه
نامجون: زود باشید همه
سویون: عه دارید میرین؟...
جیمین: آره خوشگلم...ولی شب میام دنبالت بریم بیرون...😉
سویون: واقعا؟
جیمین: اهوم ساعت ۸ آماده باش میام دنبالت
سویون: باش مواظب خودت باش عشقم...
جیمین: چشم فدات شم
سویون ویو
جلو رفتم کتش رو پوشوندم...یه بوس کوچولو زدم روی گونش و رفت
تهیونگ: یا سویونا ما هم آدمیم
سویون: حسود
رفت و گونه تهیونگ رو هم بوسید
کوک: قهرم
سویون: عه وایمیسم دم در یکی یکی بیاید
سویون یکی یکی گونه اعضا رو میبوسید و ازشون خداحافظی میکر رسید به جیمین...جیمین گونش رو جلو آورد ولی وقتی سویون بهش نزدیک شد که بوسش کنه سریع سرش رو چرخوند و لبای سویون به لباش بر خورد که...سویون سریع چشماش رو باز کرد و جدا شد
سویون: یاااا...جلو همه؟
جیمین: چه اشکالی داره جلو همه عشقم رو ببوسم؟
سویون: خیلی خوب برو....پسره شیطون فرصت طلب
جیمین خنده ای کرد و سوار ون شد و حرکت کرد...
سویون ویو
نگاهی به ساعت کردم تازه ساعت ۴ بود و تا ۸ کلی وقت داشتم...پس رفتم گوشیم رو برداشتم و رفتم تو اینستا...۷ تا فالور جدید داشتم؟....یه کمی تعجب کردم ولی وقتی باز کردم دیدم اعضا منو فالو کردن...لبخندی زدم و منم یکی یکی فالوشون کردم
(یعنی فالو نداشتی؟...تو چه ارمی هستی که اعضا رو نداشتی؟)
....
ادامه دارد....
- ۱۹.۳k
- ۳۰ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط