ملودی عشق پارت ۳۳

£سرورم .....سرومممم
&چیه چی شده؟
£سربازهای ک برای محافظت از خزانه معمور کرده بودیم ......
&خب؟
£کشته شدند1
&چی؟؟؟؟؟؟
ب...بازم دزدی شده؟
£بله سرورم!
&لعنتتتتت بهشون!!!!!!
£چیکار باید بکنیم سرورم
&یه سرباز رو معمور کن تا از دور مراقب اتاق باشه و چهار سرباز هم بزار جلو در خزانه!
این برای رد گم کردن خوبه!
£بله سرورم
*پرش زمانی=شب *
نیا:
نمیدونم چم شده بود ک امشب خوابم نمی‌برد شاید ....
نویسنده؛
دخترک با شنیدن صدا های عجیبی از بیرون اتاقش از خیالات بیرون اومد
اروم لای در رو باز کرد تا شثسر گوشی آب بده
چند لحظه ای به بیرون خیره شد و بعد بافکر این که خیالاتی شده تصمیمی گرفت به اتاقش برگرده
ولی با پاشیده شدن خون روی در اتاق و شنیدن دوباره صدای پا سر جاش خشکش زد
آرم پشت پرده های بلند قصر پنهان شد و با نزدیک شدن صدا ها حس کنجکاویش باعث شد کمی از پرده رو کنار بزنه
با دیدن لیانگ محافظ شخصی ملکه شکه شد  و اونو در حالی ک داشت به چند نفر علامت میداد با چشماش دنبال کرد
با ورود چند نفر به راهرو خزانه قصر نگاهشون از لیانگ گرفت و جلوتر پشت یک ستون پنهان شد
آرم سرش رو بیرون آورد و دید ک لیانگ با بی رحمی تمام نگهبانان خزانه رو کشت
ترس دمام وجودش رو گرفته بود
دستش رو روی دهنش گذاشت و به اتاقش برگشت
از لای در دید ک لیانگ با افرادش از اونجا رفتند از اتاق بیرون رفت تا چیزی ک دیده رو به پرنس بگه!
با شدت در اتاق رو باز کرد و داخل شد در اتاق رد بست و بهش تکیه داد نفس نفس زنان به چهره وحشت زده پرنس تهیونگ خیره شد و آرون روی زمین نشست
&نیا؟!
چی شده ؟؟؟؟چته؟؟؟چرا رنگت پریده؟؟؟
چرا صورتت خونیه؟؟؟؟
+ت...تهیونگ!
من ......دیدمشون......
شرایط پارت بعدی👇
لایکا=۵۰
کامنتا=۳۰۰
فالورها=۹۵۵تا
دیدگاه ها (۰)

ملودی عشق پارت ۳۴

ملودی عشق پارت ۳۵

ملودی عشق پارت ۳۲

ملودی عشق پارت ۳۱

﴿ برده ﴾۱۵. part شب سرد باران تند تیزی که می‌بارید همه جا رو...

♡𝑭𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 :: ☆part¹" ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط