اسم عشقه ترسناک
اسم عشقه ترسناک
پارت ۱۰۹
[ویو ادوارد]
گردنم به چپ و راست تکون دادم.. صندلی به عقب هدایت کردم..و بهش نگاه کردم که دوباره
داد زد
کانگ: لطفاً...من ببخش.. لطفاً
ادوارد: باید قبل از دزدیدن تنها کسی که دارم فکر این می کردی
به بادیگارد اشاره کردم که سرش تو آب فرو کردن...بعد چند مین در آوردن...بهش نگاه کردم...
عوضی باید بیشتر از اینا درد بکشی....
ادوارد: تک تک استخونای پاهاش بشکونید.
ضربه های محکمی بهش زده شد.. صدای دادش سالن پر کرد..قشنگ ترین صحنه می تونه باشه
کانگ:للللطفففا...ببببیخش...
عاشق اینم که به پته پته می یوفتن بعد از گوهی که می خورن....آخه عوضی وقتی میخوای
به گوه خوردن بیوفتی چرا دست روی نقطه ضعف من می زاری ؟
ادوارد: بلند تر خواهش کن شاید بخشیدم
سوبین: فکر نکنم پاهاش دیگه سالم باشه
ادوارد: دستش که سالمه...اونم بشکونید
میله آهنی برداشت و به سمتش رفت محکم به دستش کوبید که صدای دادش گوشم کر کرد ....
کانگ: ببخشید.... غلط کردم...نکن لطفاً
بلند شدم نیم نگاهی بهش کردم...فکر کنم کافی باشه...
ادوارد: پرتش کنید جلوی خونه صاحبش
از مکان خارج شدم و به سمت عمارت راه افتادم بعد ۳۰ مین رسیدم که ملودی دیدم کنار آرتور
به اصطلاح عاشق.... به سمت ملودی رفتم ..با دیدنم جا خورد
ادوارد: ملودی بیا بریم...زود
ملودی: چرا عصبی هستی ؟
پارت ۱۰۹
[ویو ادوارد]
گردنم به چپ و راست تکون دادم.. صندلی به عقب هدایت کردم..و بهش نگاه کردم که دوباره
داد زد
کانگ: لطفاً...من ببخش.. لطفاً
ادوارد: باید قبل از دزدیدن تنها کسی که دارم فکر این می کردی
به بادیگارد اشاره کردم که سرش تو آب فرو کردن...بعد چند مین در آوردن...بهش نگاه کردم...
عوضی باید بیشتر از اینا درد بکشی....
ادوارد: تک تک استخونای پاهاش بشکونید.
ضربه های محکمی بهش زده شد.. صدای دادش سالن پر کرد..قشنگ ترین صحنه می تونه باشه
کانگ:للللطفففا...ببببیخش...
عاشق اینم که به پته پته می یوفتن بعد از گوهی که می خورن....آخه عوضی وقتی میخوای
به گوه خوردن بیوفتی چرا دست روی نقطه ضعف من می زاری ؟
ادوارد: بلند تر خواهش کن شاید بخشیدم
سوبین: فکر نکنم پاهاش دیگه سالم باشه
ادوارد: دستش که سالمه...اونم بشکونید
میله آهنی برداشت و به سمتش رفت محکم به دستش کوبید که صدای دادش گوشم کر کرد ....
کانگ: ببخشید.... غلط کردم...نکن لطفاً
بلند شدم نیم نگاهی بهش کردم...فکر کنم کافی باشه...
ادوارد: پرتش کنید جلوی خونه صاحبش
از مکان خارج شدم و به سمت عمارت راه افتادم بعد ۳۰ مین رسیدم که ملودی دیدم کنار آرتور
به اصطلاح عاشق.... به سمت ملودی رفتم ..با دیدنم جا خورد
ادوارد: ملودی بیا بریم...زود
ملودی: چرا عصبی هستی ؟
- ۱۰.۴k
- ۰۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط