وقتی حمله ی قلبی بهت دست میده

وقتی حمله ی قلبی بهت دست میده .....

پارت سوم

ات : اوهوم می‌دونم
جیا: می‌خوای باهاش حرف بزنی ؟
ات:آره
جیا گوشیش رو آورد و به شوگا زنگ زد
شوگا: سلام
جیا:سلام راستش ات بهوش اومده و میخواد باهات حرف بزنه
گوشی رو داد بهم
ات:الو
شوگا:سلام عشقم حالت خوبه؟
ات : خوبم
شوگا:ببخشید نتونستم پیشت باشم قول میدم زود بیام پیشت باشه؟
قلبم یهو درد گرفت به قدری که دیگه صدایی نمیشنیدم
شوگا:الو ...ات .... ات صدامو می‌شنوی ؟
دیگه کم کم هیچی نفهمیدم و گوشی از دستم افتاد و سیاهی ‌
از زبون جیا
داشتم آب میخوردم که با صدای بوق دستگاه ( همین دستگاها هست که ضربان قلب رو نشون میده) آب پرید تو گلوم یه نگاه به آت کردم که دیدم گوشی از دستش افتاده و خودشم بیهوشه سریع دکترا اومدن داخل و شروع کردن بهش شک دادن منم از شک‌ زیاد تنها کاری که میتونستم بکنم گریه کردن بود و صدا کردن ات
از زبون شوگا
با پسرا تو اتاق جیمین نشسته بودیم که جیا زنگ زد
( همون حرفاش با جیا)
ات:الو
شوگا:سلام عشقم حالت خوبه؟
نامجون:اته؟
با سر به نامجون گفتم که اته
ات : خوبم
شوگا:ببخشید نتونستم پیشت باشم قول میدم زود بیام پیشت باشه؟
دیدم صدایی ازش نمیاد
شوگا:الو ...ات .... ات صدامو می‌شنوی ؟....صدای بوق دستگاهه؟ ات ( بلند)
دکتر: دستگاه شک‌ رو آماده کنید
شوگا: ات (گریه)
تهیونگ:چیشد؟!
تهیونگ سریع گوشیو از دستم گرفت و گذاشت رو بلند گو
با صدای بلند دکتر و صدای بوق دستگاه همشون شک شدن
شوگا:ات تروخدا(گریه)
همین طوری داشتم گریه می کردم که با صدای دکتر همه‌ یه نفس راحت کشیدیم
پرستار: دکتر مریض برگشت
دکتر:اه خداروشکر ...خانم ایشون باید همین امروز عمل بشن لطفاً برگه هارو امضا کنید
شوگا:من باید برم کره (گریه)
جین:اما عکاسی هنوز مونده
شوگا:باید برم همین امشب نامجون لطفاً لطفاً برام بلیط بگیر
نامجون: برا امشب برات میگیرم
شوگا:مرسی
دیدگاه ها (۱۳)

وقتی حمله ی قلبی بهت دست میده .....پارت چهارم از زبون جیا بر...

عضو هشتموقتی از جیمین حامله ای و بچه‌رو نمی خوای پارت اول یک...

وقتی حمله ی قلبی بهت دست میده ...‌پارت دوم نامجون:باشه زنگ م...

شیپ فالورام پارت پنجم

خیانت

فیک ازدواج اجباری پارت ۸پرستار :لطفا دکتر رو خبر کنید جین:چش...

### فصل اول | پارت پنجمنویسنده: Ghazal ساعت یک ظهر، تراس عم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط