خانمجان گاهی به یاد بیاور رویاهای رنگیات را

.
خانم‌جان، گاهی به یاد بیاور رویاهای رنگی‌ات را.
گاهی به یاد بیاور دلت را و زمان‌هایی که گرم و پرخون می‌تپید از عشق.
گاهی یاد بیاور چه آرزوها که نداشتی.
گاهی یاد بیاور شهریور و ابر و بارانش را که کنج خانه پدری کتاب می‌خواندی یا توی حیاط دانشکده چای کیسه‌ای می‌خوردی که عجیب بعد انتخاب واحد و حذف و اضافه می‌چسبید.
گاهی یاد بیاور روزی را که عروس شده بودی و نگین و گوهر جمع.
گاهی یاد بیاور چه اندازه ایمان داشتی به جادوی عشق.
گاهی یاد بیاور به خودت بدهکاری به جای همه حساب‌ها که در روز به این و آن پس می‌دهی.
گاهی یاد بیاور مدت‌های مدیدی‌ست کسی دست به پشتت نکشیده به مهر، ناز نکرده موهایت را به عشق، پیشانی‌ات را نبوسیده به حرمت حضور.
گاهی یاد بیاور چقدر خودت را گم کرده‌ای لابلای بدوبدوهای هر روزه، پای اجاق گاز و ظرفشویی و اتاق‌های خانه.
گاهی خودت را بغل کن. به شانه‌هایت دست بکش. برای خودت چای بریز. بی‌خیال رژیم و چاقی و شکم آویزان. شیرینی هم بیاور به قدری که دلت رضا شود. گوش‌هایت را پنبه‌چپان کن. دکمه مادری را آف کن. بنشین یک گوشه‌ای. چیزهایی را که از یاد برده‌ای به یاد بیاور. خودت را بغل کن.
دیدگاه ها (۹)

خوب که بگردی عشق رو هرجای خونه می‌تونی پیدا کنی؛بین دونه‌های...

📝خوب که بگردی عشق رو هرجای خونه می‌تونی پیدا کنی؛بین دونه‌ها...

♨️ گزارش یک شهروند فارسی‌زبان از بی‌رغبتی گسترده‌ی مردم آمری...

انسان نه فقط یک نام است...بلکه یک کهکشان بی انتهاستبا ستاره ...

رمان j_k

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط