فیک ازدواج اجباری

فیک ازدواج اجباری
پارت ۷
اسلاید دو میا و اسلاید سه ات
۴ ساعت بعد
جین:چهار ساعته ات داخل اتاق عمله و لیسان بردن بخش کوک پیش لیسانه نامجون توی حیاط بیمارستانه و یونگی خبر نداره هنوز
.......................
آقای دکتر از اتاق عمل خارج شد
جین:آقای دکتر حال ات چطوره چرا این‌قدر طول کشید چرا چیزی نمیگی چرا چرااا
آقای دکتر:آروم باشید عمل موفقیت آمیز بود ولی
جین:ولی چی چی هانن
دکی :ولی ممکنه فراموشی گرفته باشه تا بهوش آمدنش باید صبر کرد
جین:امکان داره به هوش نیاد
دکی :اونم به مقاومتش بستگی داره
جین:ممنون
ات آمد بیرون از اتاق عمل
دکی خانوم مین رو به اتاق مراقبت های ویژه منتقل کنید
کوک:ات آمد بیرون عمل چتور بود جین
جین:ممکنه فراموشی بگیره یا ممکنه به هوش نیاد باید به یونگی زنگ بزنم
..........................
شوگا :نگران ات بودم داشتم فکر میکردم که الان داره چیکار میکنه که گوشیم زنگ خورد
جین:الو سلام داداش
شوگا :سلام چرا صدات نگران به نظر میاد
جین:ات داخل بیمارستانه نگران نباش آدرس میفرستم برات بیا
شوگا:باشه
وقتی جین گفت ات بیمارستانه انگار سطلی پر از آب یخ خالی کردن روم
سوار ماشین شدم و به سمت بیمارستان حرکت کردم از خونه‌ی آقای مین پدرم تا بیمارستان ۴ ساعت راهه برای همین سرعتم زیاد بود بعد از ۳ ساعت رسیدم بیمارستان
شوکا :ببخشید اتاق مین آت کجاست
@طبقه ۵ اتاق مراقبت های ویژه شماره ۱۵
شوگا :مرسی
...............................
نامجون:ناراحت بودم از این که این کارو کردم داخل حیاط بیمارستان روی نیمکت نشسته بودن که میا رو با یک مرد دیگه دیدم دنبالشون کردم ببینم چرا اینجان رفتن تبقه زنان زمان رفتن داخل یکی از اتاقا ۳۰ دقیقه بعد با خوشحالی امدن بیرون
تام :میا عزیزم میدونستم بچمون از نامجون نیست حالا مونده به نامجون ابله بگی بچه از توعه تا بتونی مال و اموالشو بدزدیم
نامجون:جنده دارم برات فیلمی که وزشون گرفته بودمو فرستادم برای وکیلم که پرونده جمع کنه تا این دوتاشو بندازم زندان باید برم پیش ات رفتم تبقه ۵ که دیدم یونگی هم آمده ات رو برده بودن مراقبت های ویژه کنار جین نشستم که رفت کنار شوگا نشست ناراحت شدم اما به کاری که کرده بودم فکر کردم و دیدم حق داره
.......‌‌‌‌‌‌‌..‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...............
۶ ساعت بعد
ویو وشوگا
الان ۶ ساعته ات داخل مراقبت های ویژه هست و هنوز به هوش نیومده کسی برام نمیگه چه بلایی سر ات آمده دکتری که ات رو عمل کرده هم شیفته تموم شده که برم ازش بپرسم لیسان حالش بده همش گریه میکنه جین اتگار افسرده شده کوک داره لیسان رو دل داری میده نامجون خیلی پریشونه
احساس می‌کنم که تقصیر نامجونه داشتم نگاه ات می‌کردم که چشماشو باز کرد
شوگا پرستار پرستار ات به هوش آمد
دیدگاه ها (۰)

فیک مدرسه جئون پارت ۶کوک:چه بازی کنیم جیمین:من یک بازی میگم ...

فیک ازدواج اجباری پارت ۸پرستار :لطفا دکتر رو خبر کنید جین:چش...

عشقولای فیک مدرسه جئون ۱۸ پارته و ازدواج اجباری ۲۰ پارته بعد...

۰فیک مدرسه جئون پارت ۵ات:چرا هر جا میرم تو هم هستیکوک:تو دار...

فیک ازدواج اجباری پارت ۹دوستان اینجا لیسان نیست رفته کوک رو ...

جیمین فیک زندگی پارت ۵۴#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط