به قافله ی احساسم شبیخون زده اند واژه ها را دار زده و ری

به قافله ی احساسم شبیخون زده اند ،واژه ها را دار زده و ریشه ی قرار و آرامشم را سوزانده اند . از من چیزی برای ادامه دادن نمانده .
کوچه ها تاریک اند ، خیابان ها سرد و مه آلوده و بیرون از امنیتِ بی دوامِ این اتاق، بعید نیست که بمیرم . می ترسم ، از همه چیز ، حتی از همین ثانیه ی بعد می ترسم ، از نفسی که در هوای مسموم و مشروط این تاریکخانه می کشم ، از بادها و باران های بی موقع ، از شب ، از برف ، از سرما ، از زمستان های بی انصاف ؛ می ترسم ...
آدم ها سایه اند ، فرداها مرداب و این روزها شبیه به کابوس شومی اند که هرچقدر تقلا می کنم از آن بیدار نمی شوم ! می کوشم که نیمه های پرِ لیوان را ببینم و لیوانی نیست ! که با نوای گنجشک ها و سبزیِ برگ ها قرار بگیرم و زمستان است .. مه و ابهامی غلیظ و تلخ، زندگی را محاصره کرده و درخت های بی بار و برگ ، شبیه به عجوزه های پیر ، وحشت عمیقی در دلِ تاریکی انداخته اند ، تمام تنم مدام از هراس و بلاتکلیفی و ابهام ، لرزیده ، بی حس شده و ناگزیر، خودم را به دستان سیاهِ خواب سپرده ام .
من هنوز خوابم ...لبخند کودکانِ همسایه ، مردی که باز هم نان می خرد ، زنی که کنار خانه ای به حرف با زنی دیگر ایستاده ، دختری که خرامان از انحنای کوچه ای می گذرد ، پسری که عاشق می شود ، نوزادی که در قعر تیرگیِ شب ، پا به جهان میگذارد ؛ برایم باورپذیر نیست ! این زندگی نیست که ادامه دارد ، این مردگی ست ، مسخ است .. من روحی در این شهرِ خواب زده نمی بینم ! برای من جهان متوقف شده ، چونان زندانیِ محزونی کنج تبعید نشسته و به بانگ ویرانگر قطرات آب، گوش سپرده ام .
برای من باورپذیر نیست که زمستان باشد ، کوچه ها تاریک ، جسم ها بی روح و هنوز هم به رسم مردگی ها ، زندگی کنند ،
برایم باورپذیر نیست واژه های مرده را از گورهای تاریک، بیرون کشیدن و باز هم از آوای چلچله و بوی نرگس ها و رقص شاپرک ها و از امّید نوشتن ،
برایم باورپذیر نیست ... #نرگس_صرافیان_طوفان‌
دیدگاه ها (۱)

کاش به جای حجاب حیا اجباری بود،شرف اجباری بودراستی و درستی ا...

به نام خدایی که نزدیک استخدایی که وجودش عشق استو با ذکر نامش...

❗ ️مراقب صابون‌، لوسیون ‌ها و لوازم آرایشی باشید!🔸 هر چیزی ک...

❗ ️سوسیس و کالباس در رده غذاهای خنگ کننده قرار دارد !▫ ️باید...

می فهمی زندگی چقدر شبیه همان لحظه های آرامیست که روی یک خط ن...

کف دستم رو نگاه کرد و گفت گمشده داری. این خط که شبیه هشت هست...

سلام!حال همه ما خوب استملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط