پرنسسمن

#پرنسس_من🤍🥂
#part_88

- تهیونگ! ( با داد )

صدای قهقه بلند رئیس چوی و در کنارش نالـ،،،ـه هایی که از شدت درد میکرد کل فضا رو برداشته بود!
تهیونگ پخش زمین شده بود و قفسه سیـ،،،ـنه‌ش و دستش پر از خون بود... دیگه حتی توان اینو نداشتم که برم پیش... پاهام شل شد و افتادم زمین..

+ چه حسی داری؟ حس خوبیه نه؟ رفیقت و عشقت تو یه روز مردن!

- خفه شو!

+ چه فضای دل نشینی... دیدی تونستم نابودت کنم؟

- گفتم خفه شو!

صدام بشدت بغض آلود شده بود و هرلحظه امکان داشت بزنم زیر گریه...

+ چیه؟... چرا از من طلبکاری؟...خودت خواستی جونگگوک!... تو کاری کردی که یون سوک و تهیونگ بمیرن!... قاتلشون تویی!

دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم و زدم زیر گریه...

* کوک به... به...حرفاش توجه.... نکن... زودباش از.... اینجا برو!... کوک... کوک... خواهش میکنم...

بعد از اینکه حرفش تموم شد خـ،،،ـون بالا اورد...
با ترس و وحشت از جام بلند شدم و رفتم نزدیکش...

- تهیونگ؟... تهیونگ؟؟ خواهش میکنم جواب بده!

+ خو...خوبم... فقط از اینجا برو..

با چشمای اشکی که کل گونه هامو خیس کرده بودن دستاشو گرفتم... به زخمش نگاهی انداختم... نمیتونستم بفهمم دقیقا کجا تیر خورده...

- خفه شو!... به هوش بمون خواهش میکنم...

دیگه حرفی نمیزد... چشماش بسته بودن و باز نمیشدن ... دستش شل شد و از دستم افتاد!
دیدگاه ها (۹)

#پرنسس_من🤍🥂#part_89- خفه شو!... به هوش بمون خواهش میکنم...دی...

#پرنسس_من🤍🥂#part_90سریع به بچها گفتم که بریم به اون منطقه چو...

#پرنسس_من🤍🥂#part_87-ولی چی؟؟؟ ( با داد )+ ولی اسم دکتر رو به...

#پرنسس_من🤍🥂#part_86- بیخودی به پر و بالم نپیچ بزار کارمو بکن...

هرزه ی حکومتی پارت ۶اومد سمتم....موهام و گرفت و بلندم کرد کو...

playmate_p45

love Between the Tides²⁷بهش ضربه میزدم ولی ولم نمیکرد ادامه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط