به گلاب گفتم
به گلاب گفتم :
چه خوشبویی !
گفت : گل بودم
به دست روزگار چیده شدم ،
و در کوره آتش ،
سوختم سوختم سوختم
ولی با متانت صبر کردم
کوره خاموش شد
خالص شده بودم
ولی عزیزتر از پیش !
#دلنوشته #
چه خوشبویی !
گفت : گل بودم
به دست روزگار چیده شدم ،
و در کوره آتش ،
سوختم سوختم سوختم
ولی با متانت صبر کردم
کوره خاموش شد
خالص شده بودم
ولی عزیزتر از پیش !
#دلنوشته #
- ۱.۶k
- ۰۵ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط