چشمای قشنگ تو
#part78
چشمای قشنگ تو✨
دیانا:اره پاشید بریم
#ارسلان
منتظر بودیم تا بهمون بگن بریم تو که یه پسره اومد سمت دیانا
پسره:سلام
دیانا:س. لام
پسره: ببخشید مزاحمتون شدم ازتون خوشم اومده میشه اگ تو رابطه نیستید شما رت....
ارسلان:نامزد دارع نامزدمش منم
دیانا:بله نامزد دارم
پسره:ببخشید من نمی دونستم خوشبخت بشید
مهشاد:ولی پسره خوبی بودا خیلیم با ادب بود
محراب:اتفاقااا خیلی پسر بدی بود خیلیم بی ادب بود
مهشاد:وا چرا
دیانا:عههه مهشادددد داداشم راس میگه خیلییی پسر بدی بود تازه هرچیم باشه ب پای محراب ک نمرسه
مهشاد:اها اره چیز بله بله
متین:جذاب جمع فقط خدممم
ارسلان:تو بزا رفتیم پیش عشقت انقد شیرین شووو
ارسلان: بریممم بریمممم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دیانا
به پنجره هواپیما زل زده بودم چقد از این بالا همه چی کوچــیکه چقد از این بالا همه چی بهترع تو همین فکرا بودم که با صدای ارسلان ب خودم اومــــدم
ارسلان:خوبـــی؟
دیانا:اوهوم
ارسلان:میخوام یه چیزی رو بت بگم
دیانا:چــــی؟؟
ارسلان:ام راستش این چند وقت ب خاطر من خیلی سختییی کشیدی حتما برات جبران می کنم
دیانا:نه بابا این چه حرفیه وظیفه بود
ارسلان:درکل خیلی ممنون
#دیانا
یه چشمک بهش زدم و دوباره رفتم تو فکر چرا فکر میکردم میخواست یه موضوع مهم ترو بهم بگه شایدم من خیلی انتظارم بالاسس هعبب این افکار مزخرف چیه من دارم اخه
چشمای قشنگ تو✨
دیانا:اره پاشید بریم
#ارسلان
منتظر بودیم تا بهمون بگن بریم تو که یه پسره اومد سمت دیانا
پسره:سلام
دیانا:س. لام
پسره: ببخشید مزاحمتون شدم ازتون خوشم اومده میشه اگ تو رابطه نیستید شما رت....
ارسلان:نامزد دارع نامزدمش منم
دیانا:بله نامزد دارم
پسره:ببخشید من نمی دونستم خوشبخت بشید
مهشاد:ولی پسره خوبی بودا خیلیم با ادب بود
محراب:اتفاقااا خیلی پسر بدی بود خیلیم بی ادب بود
مهشاد:وا چرا
دیانا:عههه مهشادددد داداشم راس میگه خیلییی پسر بدی بود تازه هرچیم باشه ب پای محراب ک نمرسه
مهشاد:اها اره چیز بله بله
متین:جذاب جمع فقط خدممم
ارسلان:تو بزا رفتیم پیش عشقت انقد شیرین شووو
ارسلان: بریممم بریمممم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دیانا
به پنجره هواپیما زل زده بودم چقد از این بالا همه چی کوچــیکه چقد از این بالا همه چی بهترع تو همین فکرا بودم که با صدای ارسلان ب خودم اومــــدم
ارسلان:خوبـــی؟
دیانا:اوهوم
ارسلان:میخوام یه چیزی رو بت بگم
دیانا:چــــی؟؟
ارسلان:ام راستش این چند وقت ب خاطر من خیلی سختییی کشیدی حتما برات جبران می کنم
دیانا:نه بابا این چه حرفیه وظیفه بود
ارسلان:درکل خیلی ممنون
#دیانا
یه چشمک بهش زدم و دوباره رفتم تو فکر چرا فکر میکردم میخواست یه موضوع مهم ترو بهم بگه شایدم من خیلی انتظارم بالاسس هعبب این افکار مزخرف چیه من دارم اخه
- ۲.۶k
- ۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط