نگاهش کردمنگاهم کردخندیدمخندیداخم کردماخم کرددست ب
نِگاهش کردم،نگاهم کرد.خندیدم،خندید.اخم کردم،اخم کرد.دست بردار نبود.بالاخره آنقدر ادایم را دراورد ک عصبانی شدم و مشتم را گره کرده برصورتش کوبیدم.!
لحظه ای بعد فقط من بودم با دستی ک خونش آرام آرام بر روی خرده شیشه های آینه فرود می آمد.
__________
#shaqaw
لحظه ای بعد فقط من بودم با دستی ک خونش آرام آرام بر روی خرده شیشه های آینه فرود می آمد.
__________
#shaqaw
- ۱.۲k
- ۲۲ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط