نگاهش کردمنگاهم کردخندیدمخندیداخم کردماخم کرددست ب

نِگاهش کردم،نگاهم کرد.خندیدم،خندید.اخم کردم،اخم کرد.دست بردار نبود.بالاخره آنقدر ادایم را دراورد ک عصبانی شدم و مشتم را گره کرده برصورتش کوبیدم.!
لحظه ای بعد فقط من بودم با دستی ک خونش آرام آرام بر روی خرده شیشه های آینه فرود می آمد.
__________
#shaqaw
دیدگاه ها (۱)

اِنقَد عُقدهـ هآتونو سَرعهـ مَنـ خآلیـ نَکُنینـ:)#shaqaw

میدونی چیه؟:)من مثه دخترایی کع دورتن نیسدم:)آره من یع دخترع ...

|• یِه‍ مَغزِ مَریضْـ •| #: هَر اومَدَنے #رَفتَنے دارِهہ ، و...

مَنَمو یهِـ مَغزِ پِریـ×ـود کهِـ خونـ گِریهِـ میکُنهِـ و اِس...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳0

رمان بغلی من پارت ۱۲۱و۱۲۲و۱۲۳ارسلان: محکم گوشه ای از ل*شو بو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط