و آغوشت

و آغوشـت
اندک جایی، برای زیستن،
اندک جایی، برای مُـردن ....
دیدگاه ها (۱)

آهاے ڪــــــٰــــافٍه چے…! حٍساب ڪٌن ⇦یٍڪ ڪٍیڪٍ ...

واژه واژه این غزل را غرق مهرت میکنمدین و دنیای منی قصد سجودت...

هر صبح که پنجره ی اتاقم رو به آسمان باز میشود، در آبی بینها...

مرد تنهای شب @محکوم به عشق @جرم بدنیا آمدن و دوست داشتن

معنای عشق نیز درسرنوشت منبا"تو"همیشهبا"تو"برای "تو"زیستن است...

همه ی ماگاهی نیاز داریم بدانیم کسی هستکه در دور دست هاجایی م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط