دختری در خیابان

می خواست بهم دست بزن که جیغ زدم
ات : هی داری چه غلطی میکنی
کوک : حال میکنم بیبی
ات : من بیبی تو نیستم ولم کن
کوک : عمرا
ات : بزار برم


کوک ویو

خیلی زر میزد رفتم از اتاق بیرون و در رو قفل کردم


ات ویو

باورم نمیشه بزرگ ترین مافیای کره به من گفت بیبی ( ذوق ) اهم اهم خب من
مال اون میشم و اونم مال من اره

کوک ویو

رفتم تو اتاق دیدم رو زمین خوابش برده بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت بوی تنش خیلی خوب بود خودمو بهش چسبوندم و سرم رو تو گردنش بردم خوابیدم نمیدونم چرا ولی حس آرامش میداد بهم

ات ویو


از خواب بیدار شدم دیدم کوک سرش تو گردنمه و خوابش برده خیلی کیوت بو بغلش کردم با موهاش بازی کردم ناز ش کردم که بیدار شد میخواستم بهش اعتراف کنم


کوک ویو

حس میکردم توسط یکی بغل شدم با موهام بازی شده و نازم کرده و دیدم اته اون خیلی کیوته بیش از حد ولی زبون درازی اش

کوک : چته ؟ بگیر بکپ
ات : کوک یه دقیقه بلند شو
کوک : باشه
ات : کوک م..ن من دوست دارم
کوک : چی ؟ برو بابا الدنگ
ات : به خدا راست میگم تو دوسم داری
کوک : نه من خودم دوست دختر دارم
ات : باش پس بزار من برم ( چشای اشکی
........

بعدی رو بزارم ؟
دیدگاه ها (۱)

دختری در خیابان

تولدت مبارک یونگی

وقتی با کن حرف میزنی دهنت رو ببند

دختری در خیابان

پارت ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط