فصل عشق خونین
فصل۲ 《عشق خونین 》
پارت ۸۳
صدا ها که سوی جانگ و سویون بچه بودن و میدویدن در حیاط رو میشنید، جیمین دست اش را گذاشت رو شانه ات و گفت
جیمین : نگران نباش،
ات چشم های پر از اشک اش را به جیمین دوخت
ات: نگران نیستم
جیمین زود گفت
جیمین: ترو خدا گریه نکن نمیتونم اشکات رو ببینم
ات هیچ حرفی نزد و نگاهش را به پایین دوخت، و جیمین دستش را در دست ات قفل کرد و سمته ماشین رفتن سوی جانگ نشست بود و سویون هم کنارش رو صندلی جلو نشسته بود جیمین در ماشین را باز کرد و ات نشست هنوز به عمارت نگاه میکرد جیمین هم نشست کنارش،
سوی جانگ: اونی جون مگه میری برایه همیشه خب زود میایی دیگه نه
ات: آره میام
ماشین را روشن کرد و راهی شد هنوز ات به عمارت نگاه میکرد کم کم دور میشد ولی هنوز از پشت بهش نگاه میکرد تا اینکه دیگه کلآ دور شدن جیمین دست ات را هنوز گرفته بود و یک دستش را گذاشت رو کمرش و به خودش نزدیک اش کرد
جیمین: مگه نمیخواستی بهم برسیم
ات : چرا میخواستم
جیمین : پس دیگه غصه نخور باشه
به خودش نزدیک اش کرد و ب*وسی رو پیشانی اش گذاشت و در اغوش اش گرفت
دختره حس اش بهش میگفت آخرین دفعه ای هست که اینجا رو میبینه ولی از طرفی خوشحال بود چون کنار جیمین بود کنار عشق اش کنار کسی که یه عمر منتظرش یود،
نزدیک های ساعت ۱۲ بود که ماشین جلو پمپ بنزین ایستاد
سوی جانگ: خب بریم یه چیزی بخوریم و همچنین ماشین هم یه چیزی بخوره
ات و سویون خنده ای کردن
ات: پسره شیطون ... بریم
از ماشین پیاده شدن
ولی جیمین تو ماشین نشسته بود ات نگاهش رو افتاد رو جیمین
ات: جیمین بیا دیگه
جیمین : بیخیال ات مگه نمیدونی که نمیتونم زیره آفتاب بیام
ات به یاد اینکه جیمین خونآشام هست زود گفت
ات: ببخشید خیلی ببخشید هواسم نبود
جیمین با اینکه اخم کرده بود بازم گفت
جیمین: نه اشکالی نداره شما برید
ات نگاهش را به سویون دوخت و آروم گفت
ات: اوف حتما قهر کرده
سویون: تو برو منم برم یه چیزی بخرم سوی جانگ هم مشغول پرکردن بانک بنزین هستش تو هم برم پیشه جیمین و از دلش در بیار
ات: باش اگه بتونم
سریون : ای بابا ل*بش رو بوس کن عشوه بیا چه میدونم گ*ردنش رو بوس کن اونم از اونجور ..
ات: هی هی ساکت باشه خودم فهمیدم تو برو
سویون رفت و ات وارد ماشین شد و در را بست
ات: جیمین
جیمین : بله
ات: از دست ناراحت شدی
جیمین جدی گفت
جیمین : مگه من بچم
ات : نه نیستی ولی ببخشید ..
جیمین سمته ات چرخید و دست اش را گرفت
خواندن بودن لایک به شدت حرام است
فصل۲ 《عشق خونین 》
پارت ۸۴
جیمین : خانم پارک معذرت خواهی نکن باشه چون ناراحت نیستم
ات: واقعا
جیمین : آره
دست هایش را دوره گ*ردن جیمین حلقه کرد و بغلش گرفت
ات: خوبت که دارمت
جیمین : منم همین طور
درها ماشین باز شدن و سوی جانگ و سویون نشستن
و بعد از اینکه همه ساندویج هایشان را خوردن ماشین حرکت کردن راه خیلی مونده بود پس نزدیک های ظهر بود که دشت رسیدن هیچ کس و هیچ صدا ای نبود دست خالی پر از خاک بود از ماشین پیاده شدن و تهیونگ را دیدن که کناره چهار چون ایستاده بود
سویون با دیدن تهیونگ سمت اش رفت و تا رسیدن بهش میدوید بلخره بهش رسید و بغلش گرفت سفت بغلش کرده بود،
تهیونگ : صبر کن برم تو ماشین
سویون ازش جدا شد، و زود سمتت ماشین رفت و سوار شد شنل بخ رنگ مشکی را از خودش جدا کرد و به جیمین داد و جیمین زود شنل را پوشید
جیمین : خب اینجارو به تو میسپارم ازت ممنونم بخاطر همه چی
تهیونگ : کاری نکردم فعلا نه نباید بگم فعلا باید بگم برایه همیشه خداحافظ
جیمین تهیونگ را در اغوشش گرفت و از هم جدا شدن و جیمین از ماشین پیاده شد سمته ات رفت و زود دستش را گرفت و سمت
پارت ۸۳
صدا ها که سوی جانگ و سویون بچه بودن و میدویدن در حیاط رو میشنید، جیمین دست اش را گذاشت رو شانه ات و گفت
جیمین : نگران نباش،
ات چشم های پر از اشک اش را به جیمین دوخت
ات: نگران نیستم
جیمین زود گفت
جیمین: ترو خدا گریه نکن نمیتونم اشکات رو ببینم
ات هیچ حرفی نزد و نگاهش را به پایین دوخت، و جیمین دستش را در دست ات قفل کرد و سمته ماشین رفتن سوی جانگ نشست بود و سویون هم کنارش رو صندلی جلو نشسته بود جیمین در ماشین را باز کرد و ات نشست هنوز به عمارت نگاه میکرد جیمین هم نشست کنارش،
سوی جانگ: اونی جون مگه میری برایه همیشه خب زود میایی دیگه نه
ات: آره میام
ماشین را روشن کرد و راهی شد هنوز ات به عمارت نگاه میکرد کم کم دور میشد ولی هنوز از پشت بهش نگاه میکرد تا اینکه دیگه کلآ دور شدن جیمین دست ات را هنوز گرفته بود و یک دستش را گذاشت رو کمرش و به خودش نزدیک اش کرد
جیمین: مگه نمیخواستی بهم برسیم
ات : چرا میخواستم
جیمین : پس دیگه غصه نخور باشه
به خودش نزدیک اش کرد و ب*وسی رو پیشانی اش گذاشت و در اغوش اش گرفت
دختره حس اش بهش میگفت آخرین دفعه ای هست که اینجا رو میبینه ولی از طرفی خوشحال بود چون کنار جیمین بود کنار عشق اش کنار کسی که یه عمر منتظرش یود،
نزدیک های ساعت ۱۲ بود که ماشین جلو پمپ بنزین ایستاد
سوی جانگ: خب بریم یه چیزی بخوریم و همچنین ماشین هم یه چیزی بخوره
ات و سویون خنده ای کردن
ات: پسره شیطون ... بریم
از ماشین پیاده شدن
ولی جیمین تو ماشین نشسته بود ات نگاهش رو افتاد رو جیمین
ات: جیمین بیا دیگه
جیمین : بیخیال ات مگه نمیدونی که نمیتونم زیره آفتاب بیام
ات به یاد اینکه جیمین خونآشام هست زود گفت
ات: ببخشید خیلی ببخشید هواسم نبود
جیمین با اینکه اخم کرده بود بازم گفت
جیمین: نه اشکالی نداره شما برید
ات نگاهش را به سویون دوخت و آروم گفت
ات: اوف حتما قهر کرده
سویون: تو برو منم برم یه چیزی بخرم سوی جانگ هم مشغول پرکردن بانک بنزین هستش تو هم برم پیشه جیمین و از دلش در بیار
ات: باش اگه بتونم
سریون : ای بابا ل*بش رو بوس کن عشوه بیا چه میدونم گ*ردنش رو بوس کن اونم از اونجور ..
ات: هی هی ساکت باشه خودم فهمیدم تو برو
سویون رفت و ات وارد ماشین شد و در را بست
ات: جیمین
جیمین : بله
ات: از دست ناراحت شدی
جیمین جدی گفت
جیمین : مگه من بچم
ات : نه نیستی ولی ببخشید ..
جیمین سمته ات چرخید و دست اش را گرفت
خواندن بودن لایک به شدت حرام است
فصل۲ 《عشق خونین 》
پارت ۸۴
جیمین : خانم پارک معذرت خواهی نکن باشه چون ناراحت نیستم
ات: واقعا
جیمین : آره
دست هایش را دوره گ*ردن جیمین حلقه کرد و بغلش گرفت
ات: خوبت که دارمت
جیمین : منم همین طور
درها ماشین باز شدن و سوی جانگ و سویون نشستن
و بعد از اینکه همه ساندویج هایشان را خوردن ماشین حرکت کردن راه خیلی مونده بود پس نزدیک های ظهر بود که دشت رسیدن هیچ کس و هیچ صدا ای نبود دست خالی پر از خاک بود از ماشین پیاده شدن و تهیونگ را دیدن که کناره چهار چون ایستاده بود
سویون با دیدن تهیونگ سمت اش رفت و تا رسیدن بهش میدوید بلخره بهش رسید و بغلش گرفت سفت بغلش کرده بود،
تهیونگ : صبر کن برم تو ماشین
سویون ازش جدا شد، و زود سمتت ماشین رفت و سوار شد شنل بخ رنگ مشکی را از خودش جدا کرد و به جیمین داد و جیمین زود شنل را پوشید
جیمین : خب اینجارو به تو میسپارم ازت ممنونم بخاطر همه چی
تهیونگ : کاری نکردم فعلا نه نباید بگم فعلا باید بگم برایه همیشه خداحافظ
جیمین تهیونگ را در اغوشش گرفت و از هم جدا شدن و جیمین از ماشین پیاده شد سمته ات رفت و زود دستش را گرفت و سمت
- ۱۵.۰k
- ۲۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط