ازدواج اجباری

پارت 56

ات : وایی...اجوماااا
عرررر دارم میزنمم😭😭
اجوما : خوب دیگه پاشیم بریم سر کارمون
اجوما : ات؟
ات : بله؟
اجوما : میتونم یه چیز‌دیگه ای بپرسم ؟
ات : بپرس
اجوما : تاحالا‌فکر رفتن به سرت زده؟
ات : خ..خوب میدونی ..
من آدم رفتن نبودم ، الانم نیستم...
من اونقدر میمونم ، اونقدر میمونم که عوض شدن همه‌ی آدمای دورمو میبینم ، اونقدر میمونم که از یه جایی به بعد دیگه چیزی نمیگم ، میشینم یه گوشه ، از دور نگاهتون میکنم تا روزی که چشممون به چشم هم بیوفته ؛ اونجاست که آرزو میکنین کاش رفته بودم ، من آدم رفتن نیستم ، من آدم موندن و دیدن پشیمونیتونم وقتی که دیگه خیلی دیره..!
آدما همیشه فکر می‌کنن می‌شه برگشت می‌شه جبران کرد، می‌شه معذرت خواست، می‌شه توضیح داد، اما چیزی که آدما بهش فکر نمی‌کنن اینه که هرچیزی یه زمانی داره،  از زمانش که گذشت، دیگه بود و نبودش فرقی نداره، وقتی از زمان درست یه چیزی بگذره،
دیگه هرکاری هم بکنی قابل جبران نیست.
آدما همیشه اشتباه می‌کنن. آدما همیشه دیر می‌رسن.
اجوما :
یادبگیر همیشه قوی باشی هرچقدر که زمین خوردی باز تسلیم نشو بلند شو و قوی تر از قبل ادامه بده ،برای کسی مهم نیست تو چقد درد کشیدی که به اینجا رسیدی پس نزار حرفای مردم مانع رسیدن به موفقیت هات برسه :)
حالا بریم سرکار

ات وسالایی که یونا میخاست رو اماده کرد و براش برد
دید جیمینم‌پیشش نشسته
ات : بفرمایید
درست کردم
یونا : ای..ایش..باید تست کنم
یونا کل غذاهارو تست کرد
و سینی رو انداخت زمین
ات : چ..چیک...چیکار میکنی ؟
یونا : بدو گمشو جمعشون کن از اول درستشون کن
ات : ی...یعنی چی؟
دیدگاه ها (۲۴۷)

ازدواج اجباری

ازدواج اجباری

رمان جیمین ( خیانت ) پارت یک

رمان جیمین ( خیانت) پارت ۲

گل وحشی منپارت ۶ ویو اتخیلی واقعا درد داشتم که تهیونگ از اتا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط