چومن روانه میشوم سحر به جستجوی گل
چومن روانه میشوم سحر به جستجوی گل
به جلوه طعنه میزند جمال تو به روی گل
بهار من. بهر کجا. روم همیشه. با منی
فدای چشم نرگست که برده آبروی گل
به باده های لاله گون باغ ،خود نظاره کن
که ناوک نگاه. تو شکسته هرصبوی گل
ترا چه گویم ای صنم چو باده ازلبت رسد
هوای مستیم دگر نمی کشد بسوی گل
درآندمی که چشم تو به غنچه خنده میزند
کلام بی بهای ما چو خار در گلوی گل
هر آن نفس به عمرخود که در نظر نباشیم
مرا چه سود بی توام نشسته روبروی گل
به جلوه طعنه میزند جمال تو به روی گل
بهار من. بهر کجا. روم همیشه. با منی
فدای چشم نرگست که برده آبروی گل
به باده های لاله گون باغ ،خود نظاره کن
که ناوک نگاه. تو شکسته هرصبوی گل
ترا چه گویم ای صنم چو باده ازلبت رسد
هوای مستیم دگر نمی کشد بسوی گل
درآندمی که چشم تو به غنچه خنده میزند
کلام بی بهای ما چو خار در گلوی گل
هر آن نفس به عمرخود که در نظر نباشیم
مرا چه سود بی توام نشسته روبروی گل
- ۱.۶k
- ۰۹ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط