مـטּ غرورم را از سر راه نیاورבه ام ڪه هر چـﮧ בلت פֿـواست با آלּ بڪنے ...غرور مـטּ اگر بشڪنـב ... با تڪـﮧ هایش ...شاهرگ زنـבگے تو را פֿـواهم زב ...