من فقط دوسش داشتم میدونم قشنگ نگفتم میدونم خیلی ساده بو

من فقط دوسش داشتم؛ میدونم قشنگ نگفتم، میدونم خیلی ساده بود، ولی آخه من که شاعر نیستم...

با ساعت ها دعوا داشتم، لعنتیا چقدر دیر میگذشتن وقتی که در انتظار دیدنش بودم، چقدر هم زود میگذشتن وقتی در کنارش بودم!

با آدمهای شهر مشکل داشتم، چقدر قبل از اومدنش هیچکس شبیهش نبود، چه بعد از رفتنش همه شبیهش شدن، همه رو شکل اون میدیدم!

با خودم سر جنگ داشتم، یه جنگ نابرابر بین عقل و دل، جنگ بین بودن و نبودنش، آخر هم نفهمیدم کدومشون برد!

من صداشو دزدکی ضبط کرده بودم، ملودی روزام شده بود، لالایی خوابم، نوای صبح بخیرم!

من خندشو دزدکی عکس گرفته بودم، شیرینی تلخیام بود، روح بخشِ تنهاییام!

من...
من فقط دوسش داشتم، ولی خوب نتونستم بگم! هنوز هم خوب نمیتوم بگم!
آخه، من که شاعر نیستم...

پ.ن.دوسش دارم، دوسش دارم دوسش خواهم داشت❤
دیدگاه ها (۳۰)

پنجشنبه شبیه من است نیمه تعطیل وبی تکلیف

پارادوکس تلخ تر از اینکه "تو" "دورترین "آدمِ "نزدیکِ " منی ....

مادرم می گوید سخت هست ولی کم کم یاد می گیریدر یک لحظه نقش چن...

دوست دارم معنا ها را از عمق سادگی بیرون بکشم دوست دارم عشق ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط