ددی من

ددی من

پارت آخر

از زبون ات

تهیونگ خواب بود و دوباره کرمای عزیزم گفتن که برم رو صورت تهیوتگ آب بریزم هر چند تنبیهم میکنه رفتم رو صرتش آب ریختم

تهیونگ: اتتتتتتتت مگه نگفتم آب نریز وقتی خواب الان یه کاری میکنم تا ۱ سال نتونی درست راه برنی

داشتم فرار میکرم که ی دفعه سرم گیج رفت

تهیونگ: گرفتمت

ات: آیییییی سرم تهیونگ حالم بده (پریشونی)

تهیونگ: چت شد ی دفعه

ات:نمیدونم

از زبون تهیونگ

رفتم به دکتر زنگ زدم و اومد

دکتر: تبریک میگمم آقا شما صاحت فرزند شدین

تهیونگ: دکتر راست میگن(خر ذوق)

دکتر:بله کاملا

چند دقیقه بعد

ات: تهیونگ چم شده

تهیونگ: بیبی تو دلت یه نی نی کوچولوعه

ات:واقعا(خر ذوق)

تهیونگ: آرهههههههه حالا پاشو بریم براش لباس بگیریم

ات:ما که هنوز نمیدونیم پسر یا دختر بعد ۹ ماه مونده تا بیاد (خنده)

تهیونگ: نمیشه زود تر به دنیا بیاد

ات: نه نمیشه الان بچه اومد دبگه به من توجهی نداری

تهیونگ: چرا بیبی هم به تو و به نی نی مون خیلی دوستتون دارم عاشقتونم

ات: منم همینطور ددی

بعد لبای همو بوسیدن و


پایان ❤
دیدگاه ها (۰)

فیک جدید از تهیونگ (عشق مافیایی) شخصیت ها و علامتشون : تهیون...

(عشق مافیایی)پارت ۱سلام من پارک ات هستم ۲۵ سالمه و تنها زندگ...

ددی من پارت ۴از زبون اتوقتی تهیونگ گفت باید توی تخت من بخواب...

ددی من پارت ۳ات: اوفففف نمیدونم هر موقع یاد اونا میوفتم عصاب...

Me:)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط