تو آن شعری که من جایی نمی خوانم که میترسم

تو آن شعری که من جایی نمی خوانم که میترسم
به جانت چشم زخم آید چو می گویند تحسینم

#محمد_علی_بهمنی
دیدگاه ها (۱)

من فقط وصف تو را گفتم و ماندم که چرا اهل این کوچه به من تهمت...

کوتاه مینویسم از کسی که تمام جان من است مادری دارم آرام بی پ...

مهرباااااااااااانمیه جهان قاصدک ناز به راهت باشد بوی گل، نذر...

حرف بزن ابر مرا باز کن دیر زمانیست که بارانی ام حرف بزن حرف ...

می گویند در خواب هایم هذیان می‌گویم.اما هیچکس نمی داند با تو...

#پاییز…شعری ست کهدست هاي‌ من و ” تو “قافیه يآخر آن می شودسخت...

🌱🍒در انحصار قبیله عشاقجایی میان تفکر زنانه امبه رسم پیوند دو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط